۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

مصاحبه با دکتر اعظم مرادی معلول موفق اصفهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور

دکترای روانشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور

خودتان را به صورت کوتاه برای ما معرفی کنید ؟

اعظم مرادی ، دکترای روانشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور

از چه سنی دچار معلولیت شدید ؟

از ۱۸ روزگی  در اثر تشنج دچار معلولیت شدم

با توجه به اینکه از دوران کودکی دچار معلولیت بودید، معلولیت تاثیری در زمان ورود به مدرسه برایتان داشت؟ ( مانند سایرین در سن هفت سالگی به مدرسه رفتید؟ )

من جهت ثبت نام یکسال زودتر از موعد مقرر مراجعه کردم، اما به بنده گفته شد که از لحاظ قانونی امکان پذیر نیست.

بنابراین از همان سال مادرم در منزل با الگو برداری از برنامه نهضت سوادآموزی، آموزش حروف الفبا را به بنده آغاز نمودند،

تصویر خانم دکتر اعظم مرادی
۷ ساله که شدم مجدد برای ثبت نام مراجعه نمودیم، اما مدیر مدرسه من را نپذیرفت زیرا ایشان اعتقاد داشت: بنده از جمله کودکان استثنایی(کودکان عقب مانده ذهنی)هستم و باید در مدارس ویژه ثبت نام شوم؛

اما به دلیل اعتقاد مادرم مبنی بر عادی بودن من ، آموزش را در منزل از همان سال برایم آغاز نمودند.تا مقطع پنجم ابتدایی بعد سه سال راهنمایی و بعد چهار سال دبیرستان.

پس شما هرگز در مدارس بچه های سالم تحصیل نکردید؟

در واقع من هیچ وقت مدرسه نرفتم و هر سه مقطع را در منزل تحصیل کردم به همین دلیل زمانی که در رشته روانشناسی  دانشگاه اصفهان قبول شدم ؛ یکی از روزنامه های سطح کشور تیتر زد : “دختری که هرگز مدرسه نرفت ؛ دانشگاه قبول شد”

 پس با اراده قوی اثبات کردید معلول جسمی حرکتی الزاما ذهنی نیست ؟ درسته ؟

بله ، حتی یکی از پزشکانی که دوران کودکی بنده رو برای معاینه خدمتشان میبردند، عنوان داشته که : این کودک حداکثرمیتواند یک آدم عادی باشد، بعد از اینکه مدرک دکتری را گرفتم و عضو هیئت علمی دانشگاه شدم به یکی از اقوام آن پزشک پیغام دادم که :

بچه ای که شما انتظار داشتید حداقل یک فرد عادی شود از گفته های شما فراتر رفته و الان به مرتبه ای رسیده که شما باور نداشتید.

با وجود محدودیت هایی که داشتید و محرومیت هایی که شامل حالتان میشد، تصمیم گرفتید ادامه تحصیل دهید، چه نیرو و انگیزه ای شما را به ادامه دادن سوق میداد ؟

زمانی که من اول راهنمایی بودم بچه های همسایه دوم و سوم راهنمایی تحصیل میکردند ، من به آنها آموزش میدادم و اشکالاتشان را رفع مینمودم ، از همان دوران بود که به این باور رسیدم که میتوانم بدون کمک دیگران ؛ حتی مادر درس بخوانم ؛ بنابراین تا مقطع چهارم دبیرستان خودم خواندم ، در واقع برای ادامه تحصیل در دانشگاه علاقه شخصی و جو خانواده که علمی بود من را به ادامه دادن سوق میداد.

در آن دوران با مشکلی مواجه نشدید ؟

مشکل من در دوران دبیرستان این بود که چطور دروسی همچون ریاضی ، جبر و هندسه را بدون معلم بخوانم و تمرینهایش را حل کنم با توجه به اینکه کتابهای دبیرستان طوری طراحی نشدند که بتوان به طور خود خوان آنها را مطالعه کرد.

زمانی برایتان پیش آمد که احساس یاس کنید ، جا بزنید یا  به دلیل مشکلات زیاد از خداوند شکایت کنید؟

از خداوند هیچگاه شکایت نکردم اما اگر بگویم در این مسیر هیچگاه دلسرد نشدم ادعای گزافی خواهد بود، در دوران دکتری بیشتر این حس برایم پیش آمد،چیزی که مرا دلسرد می کرد نبود امکانات نبود!رفتار آدمها بود!

زمانی که انسان به مرحله ای برسد که تواناییهایش را اثبات نموده باشد انتظار دیدن رفتار تبعیض آمیز را ندارد! در قبولی مصاحبه دکتری نفر بعد از من پذیرفته شد! چرا که سالم بود! این اتفاق از جانب اساتیدی رخ داد که همیشه در حقم لطف داشته و من را قبول داشتند!

همانطور که عنوان نمودید شما را به دلیل معلولیتتان نپذیرفتند، چه شد که دوباره بعد از یکسال برگشتید ؟

اول برایم سنگین بود، بنابراین تصمیم گرفتم مجددا دانشگاه اصفهان امتحان ندهم و دانشگاه های دیگر شرکت کنم ؛ اما حکمت خداوند چیز دیگری را برایم مقدر کرده بود : دانشگاه دیگر در آن سال دانشجوی دکتری نمیپذیرفت بنابراین مجبور شدم دوباره دانشگاه اصفهان امتحان بدهم.

البته تدابیری اتخاذ نمودیم : اطلاع رسانی به مسئولین امر، تا این تبعیض ها در حق دوستان دیگر روا نشود.

مصاحبه با خانم دکتر اعظم مرادی

منشا این انرژی برای بازگشتتان  از کجا بود ؟

من ذاتا آدم خوش بینی هستم ، نمیگویم بدیها نخواهد آمد و متاسفانه به دلایل مختلف ممکن است برای معلولین بیشتر هم اتفاق بی افتد اما غیر قابل جبران نیست ، بنده به همان اندازه که کم لطفی دیده ام ، لطف سرشار اطرافیان را نیز مشاهده کرده ام به حدی که از خداوند تشکر نموده ام.

رابطه ی شما با دانشجویانتان چگونه است ؟

دانشجویانم از آن دسته آدمهایی هستند که همیشه در حق من لطف دارند.چند ماهی میشود که از دانشگاه چهار محال بختیاری به پیام نور اصفهان منتقل شده ام ؛ روز اعلام انتقالم اکثر دانشجوهایم گریه میکردند و من تعجب، و همکارانم اشاره داشتند که اگر قرار باشد ما یک روز دانشگاه نیاییم بچه ها جشن میگیرند و سوال میکردند که چه کرده ام که بچه ها به من وایسته شده اند.

آیا معلولیتتان در نحوه تدریس شما تاثیر داشت ؟

احساس میکردم که میتواند تاثیر منفی داشته باشد بنابراین گهگاه از دانشجویانی که به دفترم مراجعه می کردند نظرخواهی مینمودم در مورد اینکه نمیتوانم برایشان روی تابلو تدریس نمایم؛ آنها عنوان مینمودند که اساتید دیگر هم زیاد از تابلو برای تدریس استفاده نمیکنند و کلام شما آنچنان نافذ است که بهتر از صد تابلو درس میدهید.

با توجه به اینکه شما ویلچری هستید و اکثر جاها مناسب سازی نشده است ، اتفاق افتاد به دلیل مناسب نبودن مکان(پله یا خرابی آسانسور) در دوران دانشجویی و دوران اشتغال دچار مشکل شوید ؟( مثلا از کلاسی محروم شوید)

بیشتر در دوران دانشجویی این اتفاق پیش می آمد،البته اساتید کاملا توجیه شده بودند و سریعا کلاس را جابه جا مینمودند؛ با این وجود چند جلسه را به دلیل خرابی آسانسور از دست دادم که این تعداد جلسات را هرکسی میتواند به دلایل مختلف از دست بدهد.

در دوران اشتغالم اوضاع خیلی بهتر است ، به عنوان یک استاد سعی میکنند امکاناتی را در حد توان برایم  فراهم نمایندالبته همچنان دانشجویان و همکاران به من لطف مینماید.

چه شد که مادرتان پا به پای شما تحصیلات دانشگاهی را آغاز نمودند؟

مادر من درحال حاضر مدرک کارشناسی ارشد دارند، البته ایشان قبلا ، دو بار در دانشگاه قبول شدند ، اما به دلیل فرزندانش هر دو بار را انصراف داده بودند.

زمانی که وارد مقطع کارشناسی شدم، مادر م به خاطر اوج لطفی که به بنده داشتند به من کمک میکردند، دو سال طول کشید به ایشان پیشنهاد دادم کنکور شرکت کنند و همزمان ادامه تحصیل بدهیم .

خداراشکر ، با رتبه خوبی قبول شدند و شروع نمودند ، جالب این بود که زمانی که ایشان کلاس داشتند دیگر نمیتوانستند مثل قبل مراقب من باشند ، بعد از اتمام تحصیلاتم ، من خانه بودم و ایشان برای ادامه تحصیل دانشگاه میرفتند.

مادرتان چند فرزند دارد ؟

چهار فرزند هستیم ، دو دختر و دو پسر

همه آنان نیز تحصیل کرده هستند؟

بله ، من مقطع دکتری ، دو برادرهایم کارشناسی ارشد و خواهرم مدرک کارشناسی دارد.

آیا برایتان پیش آمده که دچار وابستگی عاطفی شوید؟

نه ، چون میدانم که عقلانی نیست؛ من همیشه به کسانی که مشاوره میدهم عنوان میدارم که در قلبهایشان را ببندند تا زمانی که مجاز به باز کردنش شوند ، زمانی که شرایط محیا باشد.

 آیا دلبسته شدید؟

نه

به هیچ وجه ؟

بعضا به افرادی که به نحوی شاخض هستند احترامم را عمیقا برمی انگیزند به عنوان مثال برخی از اساتیدم احترامم را بر می انگیزند.

نظر شما در مورد ازدواج معلولین چگونه است ؟ موافق هستین ؟

اگر سنجیده عمل شود من مدافع آن هستم، یعنی به طوری که احساس بر عقل غلبه نکند ،هستند معلولانی که شرایط سختی دارند ولی  برای اکثر معلولان امکانپذیر است و حتی بعد از ازدواج میتوانند از زندگی لذت بیشتری ببرند.

ازدواج معلول با معلول را بهتر میدانید  یا معلول با سالم را ؟

نمی شود نسخه ی کلی پیچید ، اما نظر غالب اینگونه است که معلول با معلول موفق تر خواهند بود چرا که درک متقابلی وجود خواهد داشت و ضمنا بهانه ی واهی برای فخر فروشی به وجود نخواهد آمد.

 سوالی که دوست داشتید از شما پرسیده شود و دوست دارید عنوان کنید ؟

نه برای اینکه به خاطر خودم عنوان نمایم ، صرفا به دلیل اینکه انگیزه ای شود برای دوستان معلولم ، دلم میخواهد اشاره ای به  رزومه علمی ام داشته باشم.

علی رقم شرایط خاصم موفقیت های نسبی کسب نموده ام که شاید دوستان با خواندن آنها به این باور برسند که : معلولیت نمیتواند مانع باشد.

الف) چند کتاب تالیف نمودم

ب)  چهل و دو مقاله علمی _پژوهشی که نیمی از آنها بعد از اشتغالم اتفاق افتاد.

ج) چهل و اندی کنگره داخلی و خارجی مقاله ارائه داده ام

. د) دو سال متوالی یعنی در سالهای ۸۸ و۸۹ دانشجوی نمونه در دوره دکتری دانشگاه اصفهان انتخاب شده ام.

ه) سال ۹۲_۹۱  پژوهشگر برتر استان چهارمحال بختیاری

خ) سال ۹۲ پژوهشگر برتر مرکز پیام نور شهرکرد

س) سال ۸۴ بانوی نخبه استان شناخته شده ام

ژ) به تازگی کتابی به چاپ رسانده ام تحت عنوان : معلولین موفق معاصر ، که به معلولان موفق ایران و خارج از کشور پرداخته است و به کسانی که با وجود معلولیت های شدید توانسته اند کارهای خارق العاده ای انجام دهند اشاره شده است.

با توجه به کتابی که تالیف کردید ، موفقیت را در چه می‌بینید؟

دو شاخصه میتواند داشته باشد ، بیرونی و ملاک علمی ؛ هر کسی در راه مورد علاقه اش میتواند موفق باشد ، یک ورزشکار ، یک هنرمند حتی موفقین مشاغل مثلا خیاط موفق ،در واقع میتوانم عنوان نمایم که : موفقیت امری ذهنی است .

اولین احساستان بعد از شنیدن این کلمات :

معلولیت : می تواند قشنگ باشد

مادر : عشق

موفقیت : دست یافتنی

خداوند: مطلق

از اینکه در این مصاحبه شرکت نمودید از شما کمال تشکر را داریم.

 تصویر خانم دکتر اعظم مرادی