۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

زندگی زیبا است حتی اگر معلول ضایعه نخاعی باشیم

زندگی را دوست دارم و آن را چون کودکی در آغوش می فشارم. هر چند دستهایم را یارای حرکت نیست تا چیزی را در ‎آغوش بگیرم. به طبیعت عشق می ورزم هر چند سالها است که لذت دویدن در پهنه سرسبز آن را تجربه نکرده‌ام. مدتها است که طعم چیدن یک سیب سرخ را روی درخت را نچشیده‌ام اما وقتی به یک سیب سرخ می نگرم، عظمت خداوند را در آن می‌بینم و با خود می اندیشم: حکمتی که این میوه بهشتی را بر شاخه نگه می دارد چگونه ممکن است که مرا به فراموشی سپرده باشد؟ درک این واقعیت که یک انسان حتی در ساده‌ترین کارهایش به کمک دیگران نیازمند باشد، تنها برای کسانی که خود را از آسیبهای نخاعی رنج می برند امکان پذیر است. به راستی چگونه می توانم به زندگی امیدوار باشم وقتی در شخصی ترین کارها مانند غذا خوردن یا لباس پوشیدن به کمک اطرافیانم نیازمندم؟ چگونه می توانم دیگران را دوست بدارم وقتی در محبتشان تردید دارم؟ آیا انسانی تقصیر کارم که اینگونه مجازات می شوم؟ اینها همه سئوالاتی بود که در نخستین لحظاتی که فهمیدم قطع نخاع شده‌ام. به ذهنم خطور کرد. پزشک معالجم میگفت: (( میدوارم باش )) اما من آن را نصیحتی احمقانه پنداشتم.

وجودم مملو از خشم بو. تنها چیزی که لحظاتی چند مرا تسکین میداد، انکار مصیبت وارده بود. از خود می پرسیدم : مجازات کدامین گناه این است که همچون پاره گوشتی بی تحرک درجایی بمانم و مرگ را انتظار بکشم؟ آنگاه طاعون یاس و افسردگی به سراغم آمد و چیزی نمانده بود که در آتش ناامیدی خاکستر شوم .

روزی از روزها لحظه‌ای به خداوند اندیشیدم که سیب سرخ را برشاخه نگه میدارد، خدایی که می‌گوید: ((‌چه بسا چیزی را برای خود ناپسند می‌پندارید اما غافلید از این که در آن خیری نهفته است.)) همان لحظه سئوالی در ذهنم نقش بست: آیا در آنچه که برایم اتفاق افتاده، حقیقتا” خیری وجود دارد؟ آیا می‌توانم اتفاق افتاده ، حقیقتا” خیری وجود دارد؟ آیا می توانم زندگی را به شکل دیگری تجربه کنم؟ آیا ارزش من از یک پرنده زخمی که به امید لطف خداوند، روزیش را جستجو میکند، کمتر است؟ آن وقت بود که فهمیدم فراموش کردن لطف خدا، چه گناه بزرگی است.

از آن پس تصمیم گرفتم به زندگی فکر کنم. با خود گفتم: هر چند توان حرکت را از دست داده‌ام اما هنوز به عنوان یک انسان از عزت و احترام برخوردارم. من خود و زندگیم را دوست دارم پس باید برای زندگی کردن تلاش کنم . آری، همنوعان عزیز، من اینگونه به زندگی بازگشتم.

قدم اول برای بازگشت به زندگی آن است که ذهن ما زنده ماندن را انتخاب کند. ما می خواهیم زنده بمانیم، دوست بداریم، عشق بورزیم و به سعادت برسیم. این عبارتها را باید آنقدر با خودمان تکرار کنیم که سراسر وجودمان پر ار شور زندگی شود.

دیگر نباید به گذشته به عنوان یک نقطه تاریک نگاه کنیم. آنچه در گذشته اتفاق افتاد، هر چند برایمان ناخوشایند بود اما زندگی ما را در مسیر تازه‌ای قرار داد. حالا ما به عنوان انسانی محترم، زندگی محترمانه‌ای را در پیش می گیریم.

باید تا آنجا که می توانیم به موفقیتهای گذشته خود فکر کنیم و باور کنیم که اگر در گذشته آدم موفقی بودیم. امروز هم می‌توانیم به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنیم . فقط باید تلاشمان را بیشتر کنیم. باید با انرژی تمام، جسممان را به تحرک وادار کنیم تا اندامهای بدنمان، تواناییهای از دست رفته را بازیابند. باید با آدمهای موفق رفت و آمد کنیم و از آدمهایی که دائما” از زندگی ایراد می گیرند فاصله بگیریم. چه زیبا است که انسانهای موفق دور و بر ما، از همنوعان خود ما باشند، همان افرادی که با وجود معلولیت، به افراد به ظاهر سالم، درس زندگی می دهند.

دوستان من، بیایید از همین حالا باهم تصمیمی بگیریم: تصمیم بگیریم که هر وقت احساس ناامیدی به سراغمان آمد، آن را زیاد جدی نگیریم. در چنین مواقعی باید به خودمان بگوییم که زمان همه چیز را روشن می کند. زندگی پر از وقایع غیرقابل پیش‌بینی است. اگر زمانی نتوانستیم وقوع زلزله، تصادف و معلولیتمان را پیش بینی کنیم، آینده هم برای ما قابل پیش بینی نیست. از کجا معلوم که آینده متعلق به ما نباشد؟ چه بسا موفقیتهای چشمگیری در انتظار ما باشد که میتوانیم با ایمان و پشتکار آن را تجربه کنیم. حتما” شنیده‌اید که بزرگترین سرمایه ما دیگران هستند. بله، ما افرادی را در کنارمان داریم که عاشقانه دوستمان دارند. شاید بعضی از آنها نتوانند ما را آنطور که دلمان می خواهد درک کنند. باید به آنها حق بدهیم چون این خود ما هستیم که باید خواسته هایمان را به آنها بشناسانیم. برای این کار ابتدا باید روحیه شادابی پیدا کنیم. اطرافیانمان را دوست داشته باشیم، با آنها با محبت رفتار کنیم و با توقعات بیجایمان، آنان را از خود نرنجانیم.

ما می‌توانیم خواسته‌هایمان را خیلی محترمانه و راحت به اطرافیانمان اعلام کنیم. البته باید توجه داشته باشیم که افراد دور و برما هم تواناییهای محدودی دارند و خواسته‌های ما نباید بیش از حد توان آنها باشد. اما چه زیباست که ما هم در رفع نیازهای روحی و فکری اطرافیمانمان تلاش کنیم. دوستیها نباید یک طرفه باشد. اگر ما مشاور، همدل و همراه خوبی برای دوستانمان باشیم، آنها نیز ما را صمیمانه دوست خواهند داشت و با اشتیاق به ما کمک خواهند کرد.

بیایید تصمیم بگیریم که هیچوقت خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم. درست است که ما از محدودیتهای جسمی رنج می‌بریم اما در مقابل از تواناییهای بسیاری برخورداریم که اگر درست فکر کنیم و الگوهای مناسبی را برای خودمان انتخاب کنیم. می‌توانیم این تواناییها را کشف کنیم. وقتی ما خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم، فقط خود را گول زده‌ایم چون خیلی از کسانی که به ظاهر سالم هستند و تحرک دارند ممکن است از محدودیتهای زیادی رنج ببرند که از لحاظ فکری و شخصیتی ناتوانتر از ما باشند. پس بیایید به خودمان بیشتر از گذشته احترام بگذاریم و اجازه ندهیم که این حسادتها و مقایسه کردنهای غیر منصفانه، باعث ناامیدیمان شود. بهانه گرفتن و عیب جویی از دیگران هنر نیست، باید از همان امکانات کمی که در اختیار داریم، به نحو احسن استفاده کنیم. باید ببینیم که به چه کارهایی علاقه مند هستیم. وقتی به فعالیتهای مورد علاقه مان می‌پردازیم، احساس شادابی و نشاط به ما دست می دهد و اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنیم. حالا دیگر ما آنقدر توانا هستیم که می توانیم قرص و محکم در جامعه ظاهر شویم. از برخوردهای بد نترسیم، از محبت دیگران استقبال کنیم و تلاش کنیم که از لحظه لحظه زندگی ، با تمام وجود لذت ببریم.

وقتی تصمیم می گیریم که به زندگی فکر کنیم، جسم ما هم باید از تصمیم ما آگاه شود. باید ورزش کنیم تا بدنمان در برابر بیماریها مقاوم شود. باید بخندیم تا مغزمان بهتر کار کند و بالاخره باید بموقع به خواب و استراحت بپردازیم و متناسب با نیاز بدنمان، غذا و مایعات مصرف کنیم تا برای کار و فعالیت همیشه آماده باشیم.

منابعی برای مطالعه بیشتر:

۱- چگونه با ضایعه نخاعی خود مواجه شویم؟ تالیف: گروهی از اعضای تیم توانبخشی ضایعه نخاعی بیمارستان کاساکولینا، ترجمه: فاطمه قمشی ، چاپ ارجمند ۱۳۸۰

۲-خلاصه روانپزشکی ، تالیف: هارولدکاپلان و بن یامین سادوک، ترجمه : دکتر نصرت اله پورافگاری ، چاپ تابش تبریز – ۱۳۸۰

۳-روانشناسی سازگاری ،‌تالیف : علی اسلامی نسب، چاپ بنیاد، ۱۳۷۳

۴-شادمانی پایدار ،‌تالیف : ریچارد کارلسون، ترجمه: ارمغان چزایری، نشر البرز –

منبع : مقاله ” زندگی زیبا است حتی اگر معلول ضایعه نخاعی باشیم ” –تهیه کنندگان : فاطمه قمیشی ، حمدالله  خواجه حسینی  با همکاری  انجمن  ضایعات  نخاعی استان  تهران