۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

گفتگو با بانوی معلول موفق، که توانست مادرش را به آروزیش برساند

ایمان و اراده
سختی‌ها و پیچ و خم‌های زندگی انسان را همچون کوه محکم و استوار می‌کند، یاد می‌گیرد که چگونه رشد کند، انسان است دیگر! هر چه بیشتر ناملایمتی می‌بیند قدم‌هایش را محکم‌تر برمی‌دارد تا در سرنوشتی که خداوند برایش تعیین کرده است بتواند سربلند شود، قانون خداوند بر اساس حکمت است و جهانش پیوسته در حال دوران است و قطعا روزهای خوب در راهند، شاید هم این جمله که می‌گویند خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری، می‌تواند آرامش خاصی در دل انسان به وجود آورد و انسان را در موقعیتی که است صبورتر کند، حالا، اگر همین انسان واژه معلولیت را هم به دوش بکشد وظیفه‌اش سنگین‌تر می‌شود، جمله «معلولیت ناتوانی نیست» را حتما بارها و بارها شنیده‌ایم، ما برای اثباتش پای گفتگو با دختر جوانی می‌نشینیم که با تکیه بر ایمان و اراده‌اش معنی واقعی صبر و رسیدن به روزهای خوب را با تلاشش به اثبات می‌رساند و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و همیشه تلاشش بر پایه این بوده است که بتواند الگوی خوبی برای هم‌نوعانش باشد.
«رقیه هشت‌دری» از سه سالگی دچار فلج اطفال می‌شود، او در یکی روستاهای بخش دشتابی استان قزوین به دنیا آمده است، و در حال حاضر ساکن شهر تاکستان است، دو برادر و چهار خواهر دارد و او فرزند سوم خانواده است، «قوی هستی اگر یک فروردینی باشی» این جمله معروف این دختر بهاری است که همیشه بر زبان می‌آورد.

گفتگو با بانوی معلول موفق، که توانست مادرش را به آروزیش برساند
مهاجرت به شهر
زمانی ‌که در روستا زندگی می‌کردیم آن زمان هنوز متوجه معلولیتم نشده بودم، بهتر است بگویم انگار در آن روستای کوچک راحت‌تر پذیرفته شده بودم و هم‌کلاسی‌هایم نیز به طور غیر عادی رفتار نمی‌کردند ولی مشکل من از جایی شروع شد که به شهر مهاجرت کردیم و اولین رفتارهای ناراحت‌کننده را از هم‌کلاسی‌های جدید حس می‌کردم و کم‌کم متوجه معلولیتم می‌شدم، خوشبختانه آن‌ها نیز به مرور زمان با شرایط من کنار آمدند، علاوه بر علاقه زیاد من به درس‌خواندن، با وجود محدودیت‌ها و محرومیت‌ها، انگیزه و نیرویی که خانواده‌ام در من تقویت می‌کردند بیشتر من را به سمت و سوی ادامه تحصیل سوق می‌داد.
تصمیم گرفتم کار کنم
زمانی که با رشته تحصیلی علوم اجتماعی وارد دانشگاه شدم تصمیم گرفتم تا راهی برای کسب درآمد پیدا کنم و کمک خرج تحصیلم باشم، با توجه به اینکه خانواده‌ هم با کار کردن من مخالف نبودند، به سرعت وارد بازار کار شدم و از آنجایی که به طور تجربی در زمینه کامپیوتر مهارت داشتم، توانستم با سرمایه اولیه کم، خدمات کامپیوتری راه اندازی کنم و در کنار آن در سازمان بهزیستی در بخش «سی‌بی‌آر» مشغول به کار شوم. وقتی آن روزها برایم تداعی می‌شود احساس خوشحالی می‌کنم زیرا در دوره‌ای از زندگی‌ام توانستم مشکلات افراد دارای معلولیت را از نزدیک ببینم و تا جایی که در توانم است خدمات و آموزش‌های لازم در زمینه‌های مختلف، برای آنها ارائه کنم و حتی پای درددل افرادی بشینم که شاید تا آن زمان برای کسی از درد‌هایشان نگفته بودند و مشکلات آنان را به سازمان انتقال دهم.
استقلال فردی
خانواده‌ام به ویژه مادرم مشوق خوبی برای ورود من به یک دنیای بزرگتر و جدیدتر به نام جامعه و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی برای رسیدن به خودباوری بودند، من دوستان زیادی داشتم و حتی با عضویت در کانون توانا نیز توانستم کارهای اجتماعی و فرهنگی در زمینه معلولین انجام دهم، از نظر من یک فرد دارای معلولیت وقتی به استقلال فردی می‌رسد که با شناخت توانایی‌های خود وارد جامعه شود و با تصمیم‌گیری صحیح در زندگی فردی و اجتماعی راهی مناسب را برای رسیدن به اهدافش انتخاب کند.
مهم‌ترین دغدغه معلولان
افراد دارای معلولیت به چند دسته تقسیم می‌شوند که هر کدام مشکلات مختص به خودشان را دارند، به عنوان مثال از مهم‌ترین دغدغه‌های یک فرد با معلولیت جسمی و حرکتی از دیدگاه من، داشتن استقلال مالی و معیشتی برای خود فرد و خانواده او است زیرا داشتن شغلی مناسب می‌تواند این مشکلات را به حداقل برساند، اما خود معلولان نیز باید تلاش کنند زیرا منزوی‌بودن و انتخاب خانه برای فرار از جامعه جز افسردگی چیزی به همراه نخواهد داشت و معتقدم ما رهگذران این دنیا هستیم پس بهتر است از این موهبت الهی که شامل حالمان شده است به بهترین نحو استفاده کنیم.
به آنچه فکر می‌کردم رسیدم
به خاطر دارم در بازی‌های کودکانه همیشه من نقش آن دختری را بازی می‌کردم که کیف به دست برای بازدید به خانه‌ها می‌رفتم و این بازی طوری در ذهن من جا باز کرده بود که نمی‌توانستم لحظه‌ای فراموشش کنم، شاید بهتر است بگویم همیشه به دنبال راهی برای تحقق رویای کودکانه‌ام بودم و برای رسیدن به آن باید سختی‌هایی را به جان می‌خریدم، پس از فارغ‌‌التحصیلی از دانشگاه پیام‌نور با مدرک کارشناسی علوم اجتماعی (گرایش پژوهشگری) در آزمون استخدامی شرکت کردم و قبول شدم، و حالا من آن دختر کیف به دست دیروز هستم که توانسته است رویاهایش را به واقعیت تبدیل کند و امروز به عنوان کارشناس امور بانوان فرمانداری شهرستان تاکستان مشغول به کار شود، و در حال حاضر فارغ‌‌التحصیل کارشناسی‌ارشد در رشته روانشناسی هستم، باید این نکته را یادآوری کنم که اشتغال برای افرادی با شرایط خاص دشوار نخواهد بود اگر موانعی مانند عدم مناسب‌سازی و… بر سر راهش نباشد، خوشبختانه قوانینی برای معلولان وضع شده و در حال اجرا است، از جمله کاهش ساعات اداری از قوانین حمایت از معلولان است که شامل حال من نیز شده است.
مادرم کاش بودی
از روزهای تلخ و دردناک زندگی‌ام از دست دادن مادرم بود، او در تمامی لحظات کنارم بود و مرا حمایت می‌کرد، وابستگی شدید من به او موجب شد نتوانم بعد از گذشت ۶ سال به نبودنش عادت کنم و امروز دلم می‌خواهد بگویم مادرم، مهربانم ای کاش امروز بودی و موفقیت و پیشرفت من را به چشم می‌دیدی… آن موقع بود که می‌توانستم برقِ چشمانت را از خوشحالی‌ات حس کنم، خیالت راحت باشد تو را به آرزویت رساندم، آن‌طور که تو می‌خواستی آنقدر پیش رفتم تا بتوانم به آن چیزهایی که در دل تو بود ولی به زبان نمی‌آوردی برسم و امروز یک معلول موفق برای خود و جامعه‌ام باشم.
«حسین» اتفاق خوب زندگی‌ من
از شیرینی‌های زندگی من، ورود همسرم حسین به زندگی‌ام بود، او مردی بسیار مهربان و با درکی بالا است، حسین اهل شهر تبریز و دارای معلولیت است و مهم‌ترین دلیل پیوند ما هم‌نوع بودن ماست زیرا اگر هر دو طرف شرایط یکسانی داشته باشند می‌توانند هم‌دیگر را درک کنند و مکمل همدیگر شوند، حتی می‌توان گفت خانواده‌های معلولین نیز آسان‌تر می‌توانند شرایط را بپذیرند و هم‌دیگر را درک کنند البته در صورتی که شدت معلولیت‌ها تا حدی باشد که زندگی را برای آن‌ها دشوارتر نکند.
بیکاری را دوست ندارم
کارآفرینی یکی دیگر از برنامه‌های زندگی من بوده است و در این زمینه نیز موفق شدم تجربه‌های خوبی را کسب کنم، طوری‌که با خریداری چند رأس دام و سپردن آن به یک خانواده برای نگهداری وپرورش توانسته‌ام به اقتصاد آن خانواده نیز کمک کنم؛ همچنین زمان‌هایی را که وقت آزاد دارم با خواهر و برادرهایم می‌گذرانم، در گذشته درکلاس‌های ورزشی مانند پرتاب وزنه، پرتاب نیزه و شطرنج فعالیت می‌کردم اما مدتی‌ست به دلیل مشغله کاری نتوانسته‌ام ادامه دهم، از برنامه‌ریزی‌های آینده‌ام شرکت در کلاس‌های شنا است
معلولان در شرایط فعلی سخت
تمام مسؤلان کشوری که در جایگاه مدیریتی قرار دارند، باید معلولان را دریابند زیرا اگر افراد تندرست دارای مشکلات اقتصادی و معیشتی و سایر مشکلات باشند این مشکلات برای افراد دارای معلولیت چند برابر می‌شود و اکنون وضعیت فعلی معلولان قابل توصیف نیست.
کلام آخر
سعی کنیم با انجام کارهای بزرگ، برای یکدیگر الگو باشیم، در حقیقت این ماییم که تعیین می‌کنیم که دیگران چگونه به ما نگاه کنند، در واقع برداشت آن‌ها از زندگی و معلولیت ما خوب باشد یا بد، مسؤلیتش با خودمان است، باید آنقدر قوی باشیم که دیدگاه‌های مثبت را از دست ندهیم و آن را مشوق برنامه‌های آینده خود قرار دهیم.