۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

داستان تجربه یک سفر ایمن در دوران کرونا

من عاشق گردش و برنامه ریزی برای سفرهستم – اما نه در دوران همه‌گیری کرونا . از زمان شیوع کوید -۱۹، هیچ تمایلی به سفر نداشتم. اما متاسفانه پسرم به یک عمل جراحی کاملاً تخصصی نیاز پیدا کرد و همین دلیل، من را ملزم می کرد تا خانواده ام را، با توجه به خطر بالای پزشکی، به یک سفر ناخواسته، ناخوشایند و ترسناک، و یک اقامت دو هفته ای به کلیولند اوهایو  ببرم. چاره ای هم نداشتیم. خودم را در شرایط پر استرسی می‌دیدم. دستهایم را می فشردم و به مغزم فشار می‌آوردم تا بهترین راهکارها را برای در امان ماندن از تهدید کوید -۱۹ پیدا کنم.

تصمیمات خود را گرفتم، سفرم را مرور و برنامه ریزی کردم. می خواستم به هر چیز کوچکی فکر می کردم. مغزم شروع به تحلیل سئوالاتی کرد: چه کارهایی می‌توانم انجام دهم تا در معرض کوید -۱۹ قرار نگیرم؟  چگونه می توانم از خودم و خانواده ام در مسیر رفت و برگشت به فرودگاه ها، در طول پروازها و در طول اقامت خود محافظت کنم؟ از کجا آغاز کنم؟

در اینجا: تجربه کارهایی که برای آماده سازی انجام دادم، چیزهایی که واقعا” اتفاق افتاد  و چیزهایی که از سفر اجباری خود در دوره شیوع بیماری آموخته ام، را به اشتراک گذاشته ام.

دوران کرونا

برنامه رزرو بلیط با برنامه من:

فکر کردم سلامتی مهمتر از پول است، به همین خاطر، برای اولین بار در زندگی ام، بلیط های درجه یک خریدم. این کار به معنای فضای بیشتر برای ما  و حتی مهمتر از آن خلوت بودن اطراف ما بود. پسر و شوهرم را به ماسک، عینک، دستمال مرطوب کننده و ضد عفونی کننده دست تجهیز کردم. تصمیم گرفتم دستکش بیاورم، با وجود اینکه مطمئن نبودم آنها را هنگام مسافرت خواهم پوشید.

چه اتفاقی افتاد:

خدا را شکر که دوستی چند تا ماسک ۹۵ N به ما داد. ما آنها را در تمام طول سفر خود بی وقفه می‌پوشیدیم. ضد عفونی کننده دست و دستمال مرطوب زیادی آوردم و استفاده کردم. من یک بار دستکش را امتحان کردم، اما به مشکلاتی برخوردم که سریع از شر آنها خودم را راحت کردم و دستهایم را شستشم و بیشتر از محلول‌ها استفاده کردم. فکر می کنم در مورد بلیط های درجه یک پولم هدر رفت. فقط یکی از صندلی‌ها، فضای کافی برای فاصله واقعی اجتماعی را داشت. اگر بخواهم دوباره این کار را انجام دهم، در مورد وضعیت صندلی های خاص هواپیما سوال می کنم.

رسیدن به فرودگاه و پرواز با برنامه من:

 من از یک دوست معتمد، که می دانستم در ایزوله کردن خود  جدیت دارد، خواستم که ما را از خانه به فرودگاه برساند. در کلیولند، برادر‌‌‌ زاده ام که او هم خیلی در ایزوله کردن جدی بود، پیشنهاد داد که دنبال ما بیاید. برنامه ما این بود که یک ماشین اجاره کنم و قبل از سوار شدن آن، داخلش را با اسپری الکل ضدعفونی کنم. به طور معمول، من سعی می کردم از محلول‌های ناشناخته های که به نظر می رسید مطمئن نبودند استفاده نکنم.

هیچ پرواز بدون توقفی بین فرودگاه ما و کلیولند نبود – که یک چالش جدید به دلیل ویروس . استراتژی من به حداقل رساندن تماس‌ها در توقف‌هایی بود که ما درمسیر رفت و برگشت داشتیم. بطوری که هیچ ماده غذایی را در فرودگاه ها خریداری نکنیم، مگر اینکه مهر و موم و قابل پاک کردن  باشد. باید قبل از تماس با هر چیز – مانند دستگیره‌ها و صندلی های توالت – آن را ضدعفونی کنیم. سپس دست خودمون را با آب و صابون بشوییم، یا بعد از آن از محلول ضد عفونی کننده دست استفاده کنیم. در هواپیما، من قصد داشتم میز سینی و قفل آن، دسته صندلی، کمربند ایمنی خودم را تمیز کنم و دوباره از ضد عفونی کننده دست استفاده کنم. من از چند روز قبل از پرواز مصرف ویتامین C اضافی را شروع کردم تا سیستم ایمنی بدنم را افزایش دهم و آماده شدم تا فقط غذاهای مهر و موم شده ای که بتوانم قبل از باز کردن، روی آنها را ضد عفونی کنم، بگیرم.

آنچه که اتفاق افتاد :

با کمک برادرزاده و دوست معتمد من، بدون هیچ مشکلی، رفت و آمد کردیم. پروازها قطعاً پر خطرترین قسمت سفر بودند. در دو بخش از پرواز رفت و برگشت مان، در کنار غریبه ها نشسته بودیم – بدون هیچ صندلی خالی دیگه.  یک خانم درست پشت سر من بود تا پرواز خود را به شیکاگو انجام دهد.

فاصله گذاری اجتماعی غیرممکن بود. هر کس، دقیقا”، دو بار از کنار من رد شد، یعنی کمتراز یک متری من، یکبار موقع سوار شدن و یکبار هم زمان پیاده شدن. خوشبختانه همه ماسک زده بودند. هنگام غذا خوردن یا آشامیدن در هواپیما به همه اجازه داده شد تا ماسک خود را بردارند، از جمله خانمی که در کنار من بود و مدام سرفه می کرد. من با دقت ماسک خود م را نگه داشتم، صورتم را لمس نکردم و از میان وعده ها هم صرف نظر کردم تا ماسک را بر ندارم. بطور مکرر دستهایم را  ضد عفونی می‌کردم. داخل هواپیما غذای بسته بندی شده، داخل یک جعبه و یک بطری آب و یک دستمال مرطوب کننده در اختیار ما قرار دادند، بنابراین نیازی به خرید غذای فرودگاه نبود. من صبر کردم و غذایم در فرودگاه که رعایت فاصله اجتماعی بسیار راحت تر بود، خوردم .

تمام کارکنان هواپیما، در طول پرواز ماسک زده بودند. مطابق برنامه خودم، در مورد پاک کردن قسمت‌های هواپیما قاطعانه عمل کردم. اما در مورد ویلچر مخصوص راهروی هواپیما یا سرویس بهداشتی فرودگاه نتوانستم – چرا که فرصت این کارها را پیدا نکردم. من قبل از هر بار انتقال به روی ویلچر هواپیما می‌پرسیدم که آیا ضدعفونی شده است یا خیر و پرسنل همواره می گفتند بله. در طول پروازها و در فرودگاه ها هر موقع چیزی را لمس می کردم، از ضد عفونی کننده دست استفاده می کردم. وقتی به آب و صابون دسترسی داشتم، با کمال دقت دستهایم را می شستم. اما سخت ترین جا برای حفظ فاصله اجتماعی در فرودگاه ها، عبور از قسمت حراست بود.

در هتل : برنامه من :

 من اسپری الکل و یک بطری اصلی با قابلیت پر کردن مجدد بسته بندی کردم تا از بدو ورود به هتل تمام سطوح اتاق را تمیز کنم. اسپری های ضد عفونی کننده در هر کجا که نگاه می کنم به فروش می رسند، بنابراین تصمیم گرفتم برای دستها از ژل ۷۰ درصد استفاده کنم. برای به حداقل رساندن مواجهه و تماس احتمالی، از کارکنان هتل می‌خواستم که فقط یک بار در هفته اتاقم را تمیز کنند. با این حال برنامه ام این بود: بعد از ورود هر کسی به اتاق ما، همه چیز را با الکل اسپری کنم.

کرونا

آنچه که اتفاق افتاد این بود :

درکل محوطه کلینیک کلیولند، از جمله قسمت هتلینگ آن، به محض ورود به ساختمان ها، زدن ماسک اجباری بود و  دمای بدن بدون تماس اندازه گیری می شد. یعنی یک پروتکل خوب ! هتل برای ما خیلی آسان گرفت تا از نظافت روزانه صرف نظر کنیم. خانه داری هتل به ما اجازه می داد تا سطل زباله خود را جلوی بیرون درب اتاق قرار دهیم و آنها در تحویل وسایل درخواستی و مورد نیاز ما مانند حوله و شامپو بسیار عالی کردند. ما روی کلیه سطوح اتاق الکل اسپری می کردیم . وقتی رسیدیم اتاق تخلیه بود و وقتی باید سطوح را ضدعفونی می کردیم، کع واقعا” خسته بودیم.

غذا و حمل و نقل :  برنامه من :

من می‌خواستم یک اتاق با مایکروویو و یخچال درخواست کنم تا بتوانیم خودمون غذایمان را تهیه کنیم. محل هتل را گوگل کردم و یک فروشگاه مواد غذایی پیدا کردم که تا مکان ما سه بلوک فاصله داشت. قصد داشتم هر چیزی را که خریداری می کنم در اتاق خودمون با الکل ایزوپروپیل ضدعفونی کنم.

هتل ما نزدیک بیمارستان بود، بنابراین نیازی به رفت و آمد نبود و بعد از هر بار بیرون رفتن، وقتی به اتاق برگشتیم روی چرخ ویلچر و زیر کفش ها را اسپری می کردم.

آن چه که اتفاق افتاد:

سفارش و تحویل مواد غذایی با استفاده از کارت اعتباری بسیار کارآمد بود و ما با دقت تمام بسته های مواد غذایی را با الکلی اسپری می کردیم. فضای”آشپزخانه” ما کافی بود، اما فقط به این دلیل که مدت کوتاهی آنجا بودیم. من دو بطری صابون مایع برداشته بودم، اما مجبور شدم بازهم بخرم، چراکه دستهایمان را خیلی می شستیم. تا آنجا که یادم می آید، تقریباً نیمی از وقت مون را صرف اسپری کردن چرخ‌های ویلچروکف کفشهایم می‌کردیم. ما ترجیح می دادیم  پیاده / ویلچر به بیمارستان برویم. ما باید سه بار از سرویس کلینیک استفاده می کردیم، اما این سرویس بین سوار شدن‌ها استریل می‌شد. در مجموع، برنامه من بسیار خوب بود. اقدامات کلیدی این بود که ماسکمان را حتما داشته باشیم و نسبت به تماس با هر چیزی هوشار باشیم  تا بتوانم بلافاصله دستهایمان را ضد عفونی و شستشو کنیم.

خلاصه :

الان بیش از یک ماه است که در خانه هستیم. همگی سالم، جراحی پسرم هم با موفقیت کامل همراه بود و باعث شد که سفر ارزشمندی داشته باشیم.