۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

خبرنگار نابینا و موفق کشور: امید و خودباوری رمز موفقیت من در زندگی است

کباری که متاهل است و ۴۳ سال سن دارد در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی ایرنا افزود: زندگی من تفاوت چندانی با زندگی دیگران ندارد، شاید تنها تفاوت آن در این باشد زمانی که تمام راه ها به بن بست رسید، تصمیم گرفتم با شرایط ناگوار و ناخواسته ای که پیش آمده، مبارزه کنم و از فضای تاریک پیش رو روزنه امیدی بیابم؛ شرایطی که ممکن است دیگران را به انزوا و گوشه گیری هدایت کند.

این زن موفق که دارای یک فرزند است، ادامه داد: عامل دیگری که سبب شد با انگیزه بیشتر به جلو حرکت کنم، خدمت به جامعه و علاقمندی به حضور فعال در عرصه اجتماعی بود.

کباری با این بیان اینکه توانائی های انسان بی شمار و ناشناخته است، اظهار داشت: تا سن ۲۶ سالگی با وجود داشتن بینایی کامل از زندگی معمولی برخوردار بودم و پس از فارغ التحصیلی در رشته پرستاری برای انجام طرح نیروی انسانی در وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به زنجان و بعد به دامغان رفتم.

در این سالها و حین تحصیل در دانشگاه به طور اتفاقی و با دقت نظر یکی از اساتید متوجه شدم، از نظر بینایی دچار مشکل هستم البته نمی دانم این نقص و اختلال در دیدن از چه زمانی آغاز شده بود، فقط می دانم، زمان کنکور به سختی قادر به خواندن سئوالات بودم زیرا آنها با رنگ آبی تایپ شده بودند.

کباری اضافه کرد: از آنجا که به این مشکل خود پی برده بودم، قصد داشتم به جای فعالیت در حرفه پرستاری، شغل دیگری مثل معلمی را که قبلا مدتی به آن اشتغال داشتم، برگزینم تا محدودیت بینایی برایم مشکل ساز نشود ولی به دلیل عدم همراهی در این زمینه، بالاجبار به رشته خود رو آوردم؛ رشته ای که به آن عشق می ورزیدم.

وی ابراز داشت: بتدریج با کاهش شدید بینایی مواجه شدم، در ابتدا فکر می کردم براساس آنچه پزشکان گفته اند، مشکل من پیشرفت چندانی نخواهد داشت اما پس از حدود چهار سال متوجه شدم قادر به ارائه خدمت به بیماران نیستم لذا بهتر دیدم، این حرفه را رها کنم.

کباری با اشاره به نخستین ازدواج خود که به دلیل مشکل جسمی به شکست انجامید، گفت: زمانی که تنها ۲۶ سال داشتم و تمام فرصت ها برای تحصیل و زندگی از دست رفته بود و وضع مالی مناسبی هم نداشتم، این اتفاق رخ داد.

وی با بیان آنکه مشکل مالی اجازه تحصیل در رشته ای دیگر را در دانشگاه آزاد به من نداد، افزود: به دنبال این جدایی، برای اینکه فرصت را از دست ندهم به کلاس های توانبخشی بهزیستی مراجعه کردم و در مدتی کوتاه خط بریل و چگونگی کار با عصای سفید را آموختم.

این زن موفق گفت: ابتدا تصور می کردم، یک زن نابینا نمی تواند آشپزی و کارهایی مانند خیاطی و بافتنی که به دقت بیشتری نیاز دارد و من به آنها علاقه داشتم را انجام دهد اما با شرکت در کلاس های توانبخشی بهزیستی متوجه شدم انجام هر یک از این امور با راهکار های خاصی میسر است.

کباری با بیان اینکه این موضوع سبب خوشحالی من شد، گفت: فکر کردم انجام هر یک از این امور می تواند علاوه بر پر کردن اوقات فراغت، این امیدواری و جرات را به من بدهد که قادر به انجام کارهای دیگری باشم فقط باید جرات داشت و وارد معرکه شد.

این روزنامه نگار موفق ادامه داد: نابینایان زیادی را در بهزیستی دیده بودم که حاضر نبودند، حتی یک بار عصا در دست گیرند به همین دلیل کلاس آموزش عصا بسیار خلوت بود، آنها می گفتند مردم با ما رفتار مناسبی ندارند و ما را مسخره می کنند اما من فکر کردم یا باید از فرصت پیش آمده استفاده کنم یا تا پایان عمر در انزوا بمانم.

بدین ترتیب بسیار مصمم عصا در دست گرفتم و پس از ۱۷ سال هنوز طعم شیرین حرکت با عصای سفید را احساس می کنم زیرا با این وسیله براحتی می توان موانع پیش رو را تشخیص داد و ضمنا مردم را هم متوجه نابینایی خود کرد.

به گفته کباری، برخی نابینایان به دلیل عدم خود باوری قادر نیستند از عصا استفاده کنند اما این وسیله بهترین دوست یک نابیناست.

وی یادآور شد: هرچند در خیابان های شهر همواره تغییراتی مانند کندن زمین و ایجاد چاله های ناشی از آن بوجود می آید که کارآیی عصا را کاهش می دهد اما این وسیله ۹۰ درصد مشکلات مرا حل کرده است.

بسیار مایل بودم با خیاطی و مکرومه بافی کسب و کاری را شروع کنم اما این کار نیاز به سرمایه داشت که من نداشتم لذا تقدیر مرا به سمت و سویی درست هدایت کرد و آن شرکت در کلاس آموزش روزنامه نگاری بود.

کباری تصریح کرد: روزی با دیدن یک آگهی برگزاری دوره روزنامه نگاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عزم خود را برای ثبت نام جزم کردم اما پس از مراجعه به مسئول مربوطه، ابتدا از این کار ممانعت کرد ولی با اصرار و پافشاری هایم پذیرفت تا در این کلاس ها شرکت کنم.

با وجود دشواری های حضور در کلاس روزنامه نگاری اما ناامید نشدم زیرا دوست نداشتم با دیگران تفاوتی داشته باشم از طرفی نیز توقع کارهای بیشتر را نیز در کلاس نداشتم.

کباری توضیح داد: در این کلاس، مانند دیگران امتحان می دادم و با تمرکز و صرف انرژی زیاد سعی می کردم، فاصله خطوط را رعایت کنم و الحمدالله با نمرات خوب نیز دوره را به پایان رساندم و با همین مدرک وارد روزنامه همشهری شدم.

با این امید که می توانم به وسیله نوشتن برخی سو تفاهمات میان مردم و نابینایان را رفع و مشکلات این گروه را بیان کنم، کار را آغاز کردم و بدین ترتیب زبان نابینایان شدم.

این خبرنگار اظهار داشت: مسئولان وقت روزنامه نیز نهایت همراهی را با من کردند و صفحه ای را به معلولان اختصاص دادند تا در آن بنویسم و من هم بدون هیچ ترسی پذیرفتم.

در ابتدا برای نابینایان می نوشتم و از کسی هم کمک نمی گرفتم،

کم کم با تهیه مبلغی یک دستگاه کامپیوتر و نرم افزار ویژه نابینایان خریداری کردم و در کنار آموزش این برنامه، در برقراری ارتباط با نابینایان و معلولان تلاش کردم، این افراد با دیدن صفحه معلولان بارقه امیدی در دلشان بوجود آمد.

کباری افزود: در مدت سه سالی که در روزنامه بودم، با گروهی ۲۰ نفره همکاری داشتم، هرگاه آنها به ساختمان روزنامه مراجعه می کردند به دلیل دشواری های مسیر با مشکلاتی روبرو می شدند که تبدیل به سوژه مناسبی برای نوشتن می شد.

فعالیت ما تهیه عکس و گفت وگو با مسئولان درباره مشکلات پیش روی معلولان بود.

روزی به یکی از مسئولان بهزیستی گفتم، به نظر می رسد رسالت بهزیستی نه توانبخشی معلولان بلکه توانفرسایی آنهاست زیرا آنچنان معلولان را درگیر بوروکراسی اداری می کنند که توان اندک آنها را هم می گیرند و بیش از آنکه مشکلی را رفع کنند بر مشکلات آنها می افزایند.

کباری اظهار داشت: پس از سه سال با تغییر مسئولان روزنامه، گروه ما هم مانند دیگر نیروهای قراردادی از هم پاشید و از روزنامه اخراج شدیم اما طی این مدت سعی کردم تشکلی برای امور فرهنگی معلولان راه اندازی کنم اما به دلیل نداشتن سرمایه این کار نیز بی نتیجه ماند.

با انجام راهپیمایی در روز جهانی معلولان و پخش فیلم و خبر آن از رسانه ها،اعلام موجودیت کردیم اما از آنجا که فضای مناسب و درآمد کافی نداشتیم، مجبور شدیم این کار را رها کنیم.

کباری اضافه کرد: پس از مدتی از من دعوت شد به عنوان خانم نابینای خبرنگار به روزنامه ‘ ایران سپید’ که ویژه نابینایان است بروم که در حال حاضر هم بیش از پنج سال است در این روزنامه برای همنوعان نابینای خود می نویسم.

وی با این بیان اینکه معتقد هستم معلول بایدبرای تشکیل خانواده با معلول ازدواج کند، افزود: در این زمینه مطالبی هم نوشتم و نمونه های موفق را هم معرفی کردم، خود نیز با همسرم که معلولیت دارد ازدواج کردم و حاصل آن پسری شش ساله به نام فرزاد است.

کباری و همسرش که به دور از خانواده هایشان زندگی می کنند و زندگی موفق و پر تفاهمی دارند، گفت: تمام مشکلات و مسائل ناشی از معلولیت را به اتفاق همسرم حل می کنیم و از هیچکس نیز کمکی نمی گیریم.

وی با اشاره به اینکه مسئولیت انجام امور اداری و بانکی که نیاز به دیدن دارند، با همسرم است، افزود: آشپزی، خیاطی و نظافت منزل را من انجام می دهم و برخی امور مانند مهد بردن فرزندمان را هم مشترکا انجام می دهیم.

کباری توضیح داد: اگر کسی با چگونگی ایجاد شرایط و امکانات برای یک فرد نابینا آشنا باشد، دیگر داشتن یا نداشتن دو چشم تاثیری بر کیفیت یا کمیت زندگی اش نخواهد داشت علاوه بر اینکه نداشتن چشم سبب تمرکز بیشتر بر سایر قوا و توانائی های فرد می شود.

به باور این خبرنگار، امروزه با رشد تکنولوژی و افزایش سطح فرهنگ مردم، بانوان به خودباوری رسیده اند، در اجتماع بیش از پیش حضور فعال دارند و تلاش آنها برای احقاق حقوق انسانی و برابر خود سبب موفقیت بیشتر شده است.

کباری با بیان اینکه شناخت توانائی های فرد راهی را بسوی خوداشتغالی وی می گشاید، اضافه کرد: اگر در زمینه روزنامه نگاری موفقیتی حاصل نمی شد بطور قطع به نویسندگی و تحقیق روی می َآوردم و در مرحله بعد با راه اندازی یک تولیدی به حرفه خیاطی مشغول می شدم.

وی با بیان آنکه در سالهای اخیر قوانین حمایتی برای زنان تصویب شده، گفت: من تاکنون تاثیر تصویب این قوانین را بر بهبود وضعیت اشتغال زنان ندیده ام، زنان مایلند شرایط به گونه ای باشد که آنها نیز از حقوق و شرایط برابر با مردان در عرصه های مختلف اجتماعی برخوردار باشند.

به گفته وی، زنی که وظیفه خطیر مادری را برعهده دارد زمانی می تواند حضوری سازنده در اجتماع داشته باشد که این وظیفه از سوی کارفرمایان و مسئولان به مخاطره نیفتد بدان معنا که به خاطر مادر بودن فشار بیشتر بر وی تحمیل نشود.

کباری گفت: شایسته است برای یک زن شرایطی فراهم شود که ضمن حضور در فعالیت های اجتماعی با فراغ خاطر نیز بتواند نقش مادری خود را به بهترین نحو ایفا کند.

به عنوان مثال بسیاری از زنان که به صورت قراردادی در ادارات کار می کنند با باردار شدن دچار اضطراب و نگرانی می شوند که مبادا با رفتن به مرخصی زایمان در لیست نیروهای تعدیلی قرار گیرند.

این خبرنگار در پایان با بیان اینکه امروزه زنان شاغل حضوری فعال در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند و چه بسا در برخی موارد این حضور بیش از مردان است، افزود: آنها ثابت کرده اند که می توانند بخصوص پس از پیروزی انقلاب به این خودباوری رسیده اند لذا انتظار دارند از حقوقی برابر با مردان برخوردار باشند.