۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

بانو میرفتاح … تو در دل‌ها و یادها ماندگاری

بانو میرفتاح … تو در دل‌ها و یادها ماندگاری

در سالن همایش‌های خانه کتابم و در میان انبوه جمعیتی که به مناسبت تقدیر از نویسندگان و مترجمان رشته‌های مختلف، به دعوت وزارت ارشاد و به منظور معرفی کتاب‌های برتر سال گرد هم آمده‌اند، صدایی می‌شنوم گویی مرا می‌خواند:

فریده حلمی … مولف کتاب اسکارنها و کانسارهای اسکارنی بعنوان نویسنده برتر و شایسته تقدیر و این کتاب کتاب علمی سال …

دیگر صداها را نمی‌شنوم … مبهوت به اطراف می‌نگرم، گویی فراموش کرده‌ام چرا اینجایم، طبق معمول پله‌های ورودی به سن سد راهم می‌شود با کمک برادرم پله‌ها هم با ویلچر پشت سر گذاشته می‌شود.

راستی من معلول ضایعه نخاعی کجا … اینجا کجا؟ چرا در مقابل این همه جمعیت ایستاده و مشوق تنها من بر ویلچر نشسته‌ام…؟ سرم به دوران می‌افتد و چشمانم پر اشک می‌شود. اشک حسرت خیلی تلخ و دردناک است، صد افسوس که جای هر دو مادرم در این مراسم خالیست. مادری که مرا به دنیا آورد و به جوانی رساند و متاسفانه سالیان پیش به رحمت خدا رفت و مادری که در تولد دوباره و رجعتم به این دنیای خاکی با معلولیت شدید چون مادری راستین با مهربانی و صبوری مثال زدنی مرا همچون معلولین پر شمار دیگر، بی‌دریغ و بی‌هیچ چشمداشتی زیر چتر حمایتی خود جای داد.

خانم دکتر میرفتاح همچون گذشته و همانگونه که به قمیشی‌، حسینی، نیک بخت‌، پارسایی‌، رزقی‌ و …. هم آموخت با صبر و حوصله بی‌نظیر به این فرزند جدید معلولش پذیرش و سازگاری با معلولیت و نیز استقلال هر چه بیشتر در زندگی با وجود محدودیت‌های متعدد جسمانی را آموخت. بعدها با مشاهده اعمال و واکنش‌های انسانی و پر مهرش به همنوعان بویژه همنوعان معلولش به عمق انسانیت ریشه دوانده در اندیشه‌ها، خواسته‌ها و آرمان‌هایش پی بردم.

با تداوم ارتباطم با شخصیت بزرگوار فاطمه حاج میرفتاح و گذشت سال‌ها نوع ارتباط اولیه ما که شاید بیشتر در سطح درمانگر و درمانخواه یا استاد و دانشجو بود، به دوستی عمیق و رابطه خانوادگی زیبا و جاودانه‌ایی تبدیل شد، چنانکه با هجرت ایشان به امریکا و تا سفر تاسف بار این شخصیت بی‌بدیل و تاثیر گذار بر جامعه معلولین و بنیانگذار انجمن معلولین ضایعات نخاعی استان تهران به سرای باقی هم ارتباط اینترنتی و تلفنی ما ادامه داشت.

چشم بهر سو می‌دوزم تا مگر حتی برای لحظه‌ای کوتاه لبخند زیبا، پر از رمز و راز و همیشه آرامش بخش آنان را ببینم ناامیدتر می‌شوم؛ بظاهر هیچیک از آن دو مادر دلسوز نبودند تا شاهد ثمر دهی جانفشانی‌ها و حمایت‌های همیشگی خود از این فرزند کوچک باشند.

آری معلولین ایران دو سال پیش در چنین روزهایی بزرگ مادر خود را از دست دادند. عجیب است این تقدیر چه بازی‌هایی دارد چرا باید این مراسم درست در بعد از ظهر همان روزی که بانو فاطمه حاج میرفتاح را بخاک سپردند، بپا شود…؟

بی‌تردید بخواهم یا نخواهم متاسفانه حضور جسمانی و فیریکی آنان را دیگر حس نخواهم کرد اما باورهای قلبیم موید حضور روحانی و همیشه پر رنگ آنان است. برای همین دوست دارم در آن همهمه با تمام قوا فریاد برآورم و بگویم:

مادرم مطمئن باش این فرزند و دگر فرزندان معلولت هیچگاه و در هیچ شر ایطی حامی راستین و بی‌ادعای خود را فراموش نخواهند کرد. تو با تلاش‌های همیشگی و چشمگیرت از معلولین ایران زمین در عمل میراث پر ارجی را برای آنان بر جای گذاشتی؛ این تو بودی که خواسته یا ناخواسته رسالت اهتمام همیشگی در رفع

مشکلات متعدد معلولین، فرهنگ سازی و اصلاح بینش‌های نادرست و تلاش خستگی ناپذیر برای احقاق حقوق تضییع شده معلولین را به فرزندان معلولت سپردی.

مادرم … آسوده بخواب و مطمئن باش فرزندان راستین معلولت هیچگاه تو و تلاش‌هایت را از یاد نخواهند برد، بدان تمامی ما به پاسداشت خواسته‌های انسانی‌ات متعهدیم تا حد توان، بی‌هیچ سستی و ناامیدی در راستای اهداف انساندوستانه و آرمان‌های کمال گرایانه‌ات پیش رویم تا ادامه دهنده رسالت و هدف بزرگ تو باشیم. آری مادرم تو همیشه در دل‌ها و یادها ماندگاری.

فریده حلمی

خرداد ۹۱

helmi_farideh@yahoo.com

f_helmi@gsi.ir