۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

نگاهی به مسیر ناهموار کاریابی برای معلولان

سکینه تاجی – شهرآرانیوز؛ «این همه آدم سالم در این شهر بیکارند، دیگر جایی برای فکرکردن به کار معلولان باقی نمی‌ماند.» بعید است این جمله به ذهنتان خطور نکرده باشد، وقتی صحبت از استخدام افراد معلول به میان می‌آید. آن قدر برنامه ریزی‌ها برای این دسته از آدم‌های اندک است و به چشم نمی‌آید که شهروندان عادی هم دیگر چنین حقی را برای همشهریان خاص خود متصور نیستند.

هنوز هم از نگاه ما فرد معلول همانی است که در خانه می‌ماند و سربار خانواده اش است. نهایتش مستمری بگیر بهزیستی است و اگر معلولیتش اجازه بدهد، کار خانگی انجام می‌دهد. در کنار همه این تصورات، چندسالی است مرکزی در این شهر دایر شده است که اعضایش کاریابی برای معلولان را وظیفه خود می‌دانند و برایش وقت می‌گذارند. بسیاری از معلولان و خیلی از آدم‌های عادی هنوز از وجودش بی خبرند. شاید این گزارش بهانه‌ای باشد برای آشنایی دست کم یک کارفرما با معلول جویای شغلی که استخدامش کند و به او فرصت زندگی کردن بدهد.

نگاهی به مسیر ناهموار کاریابی برای معلولان

آن‌ها که خانه نشین نشدند

«سال ۱۳۹۵ بود. کنار دستگاه ایستاده بودم. کار هرروزم همین بود. اپراتور دستگاه کارگاه تولید پتو بودم. آن روز هم انگار همان کار‌های هرروز را انجام دادم، اما نمی‌دانم ناگهان چرا حواسم پرت شد و غلتک دستگاه دستم را کشید داخل خودش. تا به خودم آمدم، چند روز گذشته بود و یک دست بدون انگشت برایم باقی مانده بود.» مهدی رضازاده حالا سی وچهارساله است. از آن روز به بعد او هم معلول به حساب می‌آید. خودش می‌گوید: از کارگاه اخراج شدم، چون از کارفرما به دلیل نپرداختن دیه شکایت کرده بودم. دو سال بعد به پیشنهاد یکی از دوستانم رفتم سراغ بهزیستی و شدم مستمری بگیر، اما نمی‌توانستم کار پیدا کنم.

مهدی از روی ناچاری مدتی در تابلوسازی کار کرد، اما خوش شانس بود که خیلی زود از طریق دوست دیگری با مرکز «توان گران» آشنا شد. آن‌ها برایش کاری در شرکت تولید شلنگ‌های پکیجی پیدا کردند. مدت هاست در شغلش مشغول است و شاکر که روزی گذرش به آن کاریابی افتاده است.

آشنایی در هیئت

زندگی خانوادگی زهرا با معلولیت خو گرفته است. در محیطی چشم باز کرد که اعضایش معلولیت‌های دیگری هم داشتند؛ طوری که با وجود نقص از یک دست، توانمندترین آن‌ها محسوب می‌شد. توانست با حمایت مددکاران بهزیستی درس بخواند و مدرک IT بگیرد، اما این کافی نبود: هر جایی که برای کار سر می‌زدم، فقط به ظاهرم توجه می‌کردند و اصلا توانایی هایم برایشان مهم نبود.

جسته گریخته دنبال کار می‌گشت، اما وقتش را در هیئتی می‌گذراند که اتفاقا یکی از اعضای مؤسسه به آنجا رفت وآمد می‌کرد: شش سالی می‌شود که با این مجموعه آشنا شده ام. آن سال‌ها این قدر اطلاع رسانی راحت نبود. برای همین اعضای مؤسسه خودشان برای پیداکردن معلول به مکان‌های مختلف سر می‌زدند و خیلی خوش حالم که من را هم پیدا کردند.

با معرفی مرکز، در شرکتی خصوصی مشغول به کار شد و هنوز هم همان جاست. به گفته او، مدیر شرکت اصرار دارد که برای استخدام نیرو از افراد معلول استفاده کند و محیط کار خوب یکی از دلایل آرامش او در زندگی سخت است.

کارفرما همراه معلولان

منیره جاوید در چهل وپنج سالگی مادر یک دختر و پسر نوجوان و سرپرست خانواده است. سال‌ها در یک شرکت لبنیاتی کار کرد، اما قربانی تغییر مدیریت و تعدیل نیرو شد. مجبور بود برای تأمین هزینه‌های زندگی اش کار کند و پیداکردن شغل دیگر برای او که نان آور معلول بود، سخت‌تر شده بود؛ اما آشنایی اش با مؤسسه «توان گران» راه او را برای ورود به شرکت تولیدی ظروف چینی هموار کرد؛ همان شرکتی که هنوز هم کارجوی معلول استخدام می‌کند.

این طور از محیط کارش تعریف می‌کند: آنجا احساس نقص و تفاوت با دیگران نمی‌کنم. همه با هم خواهر و برادریم و کارفرما حواسش به ما هست. چون از ناحیه پا معلولیت دارم و سخت راه می‌روم، بقیه همکاران کمکم می‌کنند یا کارفرما هماهنگ کرده است که وقت صبحانه و ناهار، غذای من را بیاورند روی میزم تا نیاز نباشد من به سختی بروم کنار آن ها.

شروع از نقطه صفر

بن بست یکی از کوچه‌های شهید صادقی، ما را به مرکز پشتیبانی شغلی «توان گران» می‌رساند؛ جایی که ناصر الفاظی، مدیر مؤسسه، میان شلوغی کارش با شوق فراوان از ماجرای تأسیس این مرکز و روال کار آن می‌گوید. مکانی که مددجویان و معلولان زیرپوشش بهزیستی را‌ می‌پذیرد و با ثبت شرح توانایی‌ها و مهارت ها، وارد صف انتظار کاریابی می‌شوند. مرکز را به گونه‌ای چیده اند که مهارت آموزی به توان یابان بخش مهم آن است.

مرکز آنان از سال ۱۳۸۶ آغازبه کار کرد و علاوه بر مددجویان و معلولان بهزیستی، اقشار آسیب پذیر مثل زنان سرپرست خانوار و افراد عادی هم امکان استفاده از خدمات مرکز را داشتند؛ اما از سال ۱۳۹۷ با جداشدن بخش معلولان، پشتیبانی شغلی یا Supported Employment (se) به صورت تخصصی برای این افراد به کار گرفته شد. اشتغال حمایت شده، روشی بین المللی و موفق در ایجاد اشتغال برای معلولان است.

الفاظی با آن چهره خندان از مرز پنجاه سالگی گذشته است و با نگاهی به تجربه گذشته، داستان ورودش به دنیای معلولان را برایمان شرح می‌دهد: شغل‌های مختلفی را تجربه کردم، اما در نهایت در اواسط دهه ۸۰ شدم صاحب یک رستوران. در گیرودار جذب نیروی کار و تکمیل پرسنل، به شکل اتفاقی با بخش اشتغال بهزیستی آشنا شدم. دیدن انبوهی از پرونده‌های درخواست، جرقه کارکردن برای معلولان را در ذهنم زد.

این اتفاق به یادش آورد معلم دوران دبیرستانش نیروی افتخاری یک مؤسسه ویژه معلولان بوده است.

به واسطه او با مؤسسه توان یابان آشنا و همکاری اش آغاز شد: در همان دوران ورشکست و مجبور شدم رستورانم را واگذار کنم. در سی وچندسالگی ثمره عمرم به باد رفت و ورشکست شدم؛ اما همکاری ام برای معلولان را ادامه دادم. بعد از شش ماه بالاخره تصمیم خودم را گرفتم و درخواست صدور مجوز برای کاریابی معلولان را ثبت کردم.

مجوز را که گرفت، کارش را در بازارچه مخصوص توان یابان شروع کرد و از سال ۱۳۹۱ مکان فعلی شد محل رفت وآمد معلولان. قبل از آنکه برود سراغ نحوه و سختی‌های کار، به دلایل ادامه کارش اشاره می‌کند: سرپاماندن این مؤسسه اول مدیون آقای امانی، مالک ساختمان، است و دوم شهرداری. مالکی که با گذشتن از حق خودش کمک بزرگی به ما و مددجویان می‌کند. مسئولان شهرداری هم وقتی از هدف کار ما آگاه شدند، خیلی همکاری کردند.

مدیر مؤسسه، کارفرمایان زیادی را دیده که قصدشان کمک به اشتغال معلولان بوده است، اما با مشکلات مختلفی روبه رو شدند: موضوع حمایت از کارفرمایان مطرح شد، اما وعده‌های وام و تسهیلاتی که با جذب توان یابان به کارفرمایان داده شده بود، چندان محقق نشد. برای گرفتن وام ۱۵۰ میلیونی باید چهار ضامن به بانک معرفی شود. فقط به همین یک دلیل، بسیاری از کارفرمایان قید این وام ناچیز را‌ می‌زنند.

الفاظی ادامه می‌دهد: یک مشکل مهم دیگر معضل قانونی است. بی توجهی قانون گذار به وضعیت کارجوی معلول، راه سوءاستفاده را باز گذاشته است. این افراد باید قانون کاری مخصوص داشته باشند، درحالی که خلأ قانونی باعث شده است افراد سودجو با سوءاستفاده از احساسات معلولان در پی شکایت از کارفرما بربیایند.

برخی کارفرمایان شریف با نیت خیر، معلولان را به کار گرفتند، اما با شکایت خانواده فرد معلول، مجبور به پرداخت جریمه شدند و خسارت دیدند. این اتفاقات انگیزه را از دیگر کارفرمایان می‌گیرد. توجه به موضوعاتی مانند ساعات کاری کمتر، ضعف کارایی و مواردی این چنین، باید در قانون کار مخصوص افراد معلول لحاظ شود تا از هرگونه سوءاستفاده جلوگیری شود.
به عقیده او، یکی از بهترین روش‌ها برای فرهنگ سازی در زمینه اشتغال معلولان، معرفی افرادی است که از نقطه صفر شروع کرده اند و به موفقیت‌هایی رسیده اند که خودشان به کارآفرین تبدیل شده اند.

از ثبت نام تا استخدام

الفاظی در مسیر پرفرازونشیب کاری اش حضور افرادی را کنارش داشته که دیدگاهشان به معلولیت، ناتوانی نبوده است. منصوره تاجی، مدیرفنی مرکز، یکی از آن هاست و تقریبا از ابتدای تأسیس مؤسسه در سال ۱۳۸۶ همکار و همراه مجموعه بوده است. او ابتدا از شرایط پذیرش می‌گوید و نحوه کار: هر مددجوی معلول برای واردشدن به چرخه se (روش پشتیبانی شغلی جهانی) باید شرایط عمومی خاصی داشته باشد؛ مانند سن هجده تا پنجاه سال، استقلال نسبی در انجام کار‌های شخصی، دورافتادن از بازار کار به واسطه معلولیت، نداشتن امکان کاریابی به صورت معمولی و توانایی ۱۰ ساعت کار در هفته.

او ادامه می‌دهد: ورود به چرخه se در این مرکز به معنای ثبت نام و معرفی سریع به بازار کار نیست. در ابتدای امر، با ارزیابی تخصصی، نیاز به شناخت جامعی از شخص و توانایی هایش داریم. با رفت وآمد، ایجاد ارتباطات گسترده، حضور در مکان‌های عمومی و در نهایت ایجاد ارتباط با خانواده‌های مددجویان، به شناختی عمیق و دقیق از کارجو می‌رسیم و در نهایت می‌توانیم انطباق شغلی مناسبی باتوجه به وضع جسمی و روحی برای آ ن‌ها ایجاد کنیم.

طی کردن این مراحل نیازمند گذشت زمان است و ممکن است از چند هفته تا چند ماه طولانی شود. بعد از پایان جلسات ارزیابی که دست کم سه هفته زمان می‌برد، افراد به محیط کار معرفی می‌شوند. تاجی توضیح بیشتری می‌دهد: همکاران ما مددجو را در بدو ورود به محیط کار همراهی می‌کنند. اگر نیاز باشد، تا چند روز همراهی و حضور خود را حفظ می‌کنند تا هم دل گرمی و همدلی لازم برای مددجو فراهم شود و هم با ارزیابی رفتار و عمل او و ارزیابی محیط، تحلیل خوبی از وضعیت شغلی پیدا کنند. این ارتباط را به تدریج کم می‌کنند تا استقلال فرد شکل بگیرد و به توانایی‌های خودش تکیه کند؛ اما تا سه سال پیوستگی ارتباط با کارجو و کارفرما ادامه پیدا می‌کند.

آگاهی عمومی نادرست

مهم‌ترین سؤالی که به ذهن می‌رسد، این است که چطور کارفرمایان قبول می‌کنند نیروی کار معلول را استخدام کنند؟ تاجی این گونه شرح می‌دهد: ما به واسطه ارتباطات گذشته، کارفرمایانی داریم که خودشان درخواست اشتغال مددجو را‌ می‌دهند. این‌ها کسانی هستند که از کار با معلولان رضایت داشته و نتایج مادی و معنوی خوبی گرفته اند.

هم زمان با جست وجو در سایت‌های کاریابی و دیگر شبکه ها، کارفرمایان جدید را با خدمات این مرکز آشنا می‌کنیم و آن‌ها را با شرح حمایت‌های بهزیستی همچون پرداخت حق بیمه سهم کارفرما و پرداخت وام و تسهیلاتی که از طریق جذب نیروی کار معلول به آن‌ها تعلق می‌گیرد، به استفاده از نیروی کار معلول قانع می‌کنیم. در نهایت بسیاری قبول نمی‌کنند و در مقابل، عده‌ای بدون چشمداشت به وام و تسهیلات، صرفا برای انجام کار خیر وارد این حوزه می‌شوند.

او اصرار دارد که آگاهی عمومی آن قدر کم است که همچنان راه سختی پیش روی آن هاست: میزان آگاهی در جامعه کم است. هنوز تصور عموم این است که معلولان به کمک و حمایت دائمی نیاز دارند و داشتن شغل و درآمد برای آن‌ها غیرممکن است. اصلی‌ترین خواسته ما و مهم‌ترین نیاز جامعه معلولان، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم است که گاه عملکرد معکوس داشته است؛ برای مثال هنوز مددجویان بسیاری از ترس قطع شدن مستمری، قید داشتن شغل و درآمد را‌ می‌زنند.

اینجا، هدف اشتغال است

«گاه که از تبلیغات و اطلاع رسانی سخن می‌گوییم، عده‌ای فکر می‌کنند ما نیازمند جلب حمایت مادی هستیم، درحالی که ما بنگاه خیریه نیستیم.» این را هم تاجی می‌گوید و تأکید می‌کند: اینجا، هدف اشتغال است. چیزی که ما به آن احتیاج داریم، این است که کارفرمایان، واحد‌های تولیدی، صنعتی، تجاری و آموزشی با افراد معلول، اما توانمند آشنا شوند و از حرفه و مهارت آن‌ها استفاده کنند. وقتی از او درباره افراد شاخصی می‌پرسم که در این سال‌ها از طریق این مرکز به موفقیت‌های شغلی رسیده اند، مثال‌های بی شماری دارد: معلولان توانمند و تحصیل کرده در جامعه زیادند، اما در قدم اول برای پیشرفت باید تغییراتی اساسی در این افراد ایجاد کرد.

گاهی حمایت دائمی و دل سوزی‌های بیش ازحد والدین مانع استقلال و پیشرفت فرد معلول است. درحالی که اولین گام ما ایجاد استقلال نسبی جسمی و روحی در این افراد است. فردی که توانایی صحبت روزمره را از دست داده بود، اکنون صندوق دار یک فروشگاه بزرگ شده است. کارجویی در یک کارگاه لوسترسازی مشغول به کار شد و بعد از دوسال خودش کارگاه کوچکی راه انداخته و حالا به ما تقاضای نیروی کار داده است. یکی از کارجو‌های ما به تازگی کارگاه جوراب بافی خودش را راه اندازی کرده است.

طبیعی است که وقتی با این حجم از معلولان در ارتباط هستند، از سازمان‌ها و نهاد‌های دیگر که امکان یاری دارند، کمک بخواهند: از شهرداری خواستیم تابلوی کوچکی از نام مرکز را در خیابان اصلی نصب کند تا مددجویان برای پیداکردن آدرس سرگردان نشوند یا چند محل پارک خودرو معلولان در نزدیکی مؤسسه تعیین کند که تاکنون انجام نشده است. از سازمان بهزیستی درخواست کردیم چند تابلوی تبلیغاتی در شهر را به معرفی و اطلاع رسانی درباره مراکز کاریابی معلولان اختصاص بدهد. افراد زیادی کاملا اتفاقی تابلوی مرکز را دیده و به ما مراجعه کرده اند و همکاری شان ادامه پیدا کرده است.

نمونه دیگری که تعریف می‌کند، از مردی است که هنگام پارک خودرویش در کوچه، تابلوی مرکز را دیده و اعلام کرده حاضر است رایگان به مددجویان حسابداری آموزش بدهد یا خانمی که مدرس زبان بود، در مرکز برای تعدادی از مراجعان کلاس زبان برگزار کرد. استاد دانشگاهی بعد از آشنایی اتفاقی، دوره‌های آموزش رایانه برای افراد مجموعه برگزار کرد تا وارد بازار کار شوند.