۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

ایوب جمالزهی

معلول هنرمند خراسان جنوبی که با داشتن یک دست تاکنون ۸۰ اثر معرق خلق کرده، معتقد است معلولیت محدودیت نیست.

وقتی اره باریک معرق در دل چوب حرکت می‌کند هیچ وقت نمی‌شود باور کرد آنچه از این کندوکاو پدید می‌آید، چشم هر بیننده‌ای را خیره خواهد کرد.

شاید ایوب جمالزهی در عرصه هنر استان خراسان‌جنوبی نامی آشنا نباشد و کسی او را نشناسد اما جوان با اراده‌ای است که از بدو تولد با معلولیت دست و پنجه نرم کرده است.

او که امروز بیست و نهمین بهار زندگی خود را می‌گذراند اینک استادکار قابلی در هنر معرق است.

از حرف‌های دلش می‌پرسیم، ایوب با چهره‌ای خندان می‌گوید: از بدو تولد از ناحیه دست چپ دچار معلولیت بودم و در واقع از این دست نمی‌توانم استفاده کنم.

وی معلولیت را محدودیت نمی‌داند و می‌افزاید: گرچه اوایل، تحمل این وضعیت برایم سخت بود ولی خداوند به من صبری داد که آرام شدم و امروز به این باور رسیده‌ام که می‌توانم.

او گفت: دوست دارم که همه، من و معلولان را باور کنند و فکر نکنند فردی که معلولیت دارد نمی‌تواند توانمند باشد و کارهای خارق‌العاده انجام دهد.

می‌پرسم با یک دست چطور معرق‌کاری می‌کنی؟
می‌گوید: سخت است، بعضی وقت‌ها ۴۵ روز برای ساخت یک تابلو کار می‌کنم و از دست چپم به عنوان یک تکیه‌گاه برای چوب استفاده می‌کنم و بارها همین دست معلولم را با اره بریده‌ام ولی ناامید نشدم و ادامه دادم تا امروز که به صورت حرفه‌ای معرق‌کاری می‌کنم.

ایوب ۱۰ سال است معرق‌کار می‌کند و امروز، اره معرق‌کاری را چنان به تسخیر خود درآورده است. که غیرقابل تصور است، با یک دست اینگونه روان و با سرعت کار کردن و ساختن تابلوهای بسیار زیبا که تحسین همگان را برانگیزد.

این جوان خوش ذوق در سرش آرزوهایی را می‌پروراند و دوست دارد روزی در کشور مطرح شود و هنرش را به ایران و دنیا معرفی کند.

وی تاکنون ۸۰ اثر از خود بر جای گذاشته و در سه نمایشگاه در زاهدان و توانمندی‌های جامعه هدف بهزیستی خراسان‌جنوبی آثارش را به نمایش گذاشته است.

او ساکن و متولد نهبندان است و از این که در این شهر کسی علاقه چندانی به هنرش نشان نمی‌دهد و مشوق‌هایی برایش در نظر نمی‌گیرد گلایه دارد و می‌گوید: خیلی وقت‌ها باید دسترنج ماه‌ها کارم را به قیمت ناچیز بفروشم لذا از مسئولان استان می‌خواهم به هنرهای دستی توجه بیشتری کنند.

وی راضی است به رضای خدا و حرف آخرش این بیت است: فرزند هنر باش نه فرزند پدر، فرزند هنر زنده کند نام پدر.

منبع: مهرنو