توسطadmin1390/03/270آموزشی, مقالات آموزشی بهداشت عمومی امروزه زندگي اغلب مردم و بخصوص مردم شهرنشين از حالت طبيعي خود خارج شده است و به عبارتي فرهنگها كاملا عوض شده و زندگي اغلب مردم به حالت كاملا ماشيني در آمده است. در گذشته كودكان بيشتر زمان خود را با بازيهاي پر جنب و جوش پر ميكردند، اما اين روزها بچهها را ميتوان پاي تلويزيون يا مشغول بازيهاي رايانهاي ديد، در حالي كه سخت مشغول خوردن چيپس و پفك هستند. تحرك مردم روز به روز كمتر ميشود. اگر كولر يا تلويزيون كنترل نداشته باشد، اين به نوعي برايمان زشت و ناپسند شده است. اگر آيفون نداشته باشيم، اصلا تحمل نداريم كه تا دم در بياييم و حتي در را باز كنيم. بچهها تا همين چند سال پيش از خانه تا مدرسه پياده ميرفتند و در واقع روز خودشان را با ورزش شروع ميكردند، اما حالا پياده رفتن تا مدرسه نوعي بيكلاسي است. علاوه بر اينها نوع تفريحات ما نيز عوض شده است و در روزهاي تعطيل به جاي رفتن به دامان طبيعت، بيشتر به رستوران ميرويم تا غذا بخوريم آن هم غذاهاي پر چرب و پركالري مثل فست فودها. در نهايت، عدم تحرك ، پرخوري و استفاده از خوردنيهايي باارزش غذايي پايين و كالري بالا نتيجهاي جز چاقي و سوءتغذيه ندارد. آمارها حاكي از آن هستند كه در سالهاي اخير در ايران، بيش از نيمي از مردم ما دچار اضافه دريافت مواد غذايي هستند و بخشي هم كمبود دريافت و لاغري دارند. به طور كلي هر نوع انحراف از تعادل تغذيهاي كه در اثر كمبود يا مصرف زياده از حد مواد غذايي بوجود آيد سوءتغذيه تلقي ميشود. درگذشته سوءتغذيه بيشتر در اثر كمبود مواد غذايي بوجود ميآمد حال آن كه امروزه سوءتغذيه ناشي از زياد بودن مواد غذايي شايع شده است و آمارها نشان ميدهد 60 درصد مردم كشور ما اضافه وزن دارند و از چاقي رنج ميبرند. يكي ازدلايل اضافه وزن بويژه در ميان جوانان، روي آوردن به مصرف مكملهاي غذايي است. اين روزها به قفسه آشپزخانه هر خانهاي كه سر بزنيد ميتوانيد انواع ويتامينها را ببينيد كه به تجويز خود يا دوستان و آشنايان تهيه شده است و افراد مختلف خانواده به تصور افزايش سطح سلامتي و پيشگيري از بيماريها، به مصرف خودسرانه آن روي آوردهاند. از بين ويتامينها، خانمها بيشتر از همه تمايل به مصرف ويتامين E، امگا3 و مولتي ويتامينها دارند واغلب آقايان هم به مصرف پودرهاي پروتئيني مانند پودر آرژنين، گلايسين و پودر وي يا همان پودر آب پنير براي تقويت و افزايش حجم عضلات و بدنسازي روي آوردهاند غافل از اين كه اگر چه با مصرف اين مواد ظاهر آنها به مردان قوي هيكل تبديل شده، اما بزودي بايد منتظر بيماريهايي مانند نارسايي كبدي و كليوي باشند. در واقع مصرف مكملها و ويتامينها بدون تجويز پزشك باعث اضافه دريافت مواد غذايي ميشود و گاهي نيز با مسموميت و عوارضي همراه است. بهطور مثال اضافه دريافت ويتامين A ابتدا به شكل عوارض پوستي خودش را نشان ميدهد و سپس بد شكلي اندام و بد شكلي استخوان همراه با تهوع و استفراغ را سبب شده و در موارد نادري باعث مرگ ميشود يا برخي به غلط فكر ميكنند با مصرف ويتامين C ميتوانند از سرماخوردگي پيشگيري كنند و به همين دليل در طول فصل زمستان به طور مرتب روزانه يا هرچند روز يكبار از اين ويتامين مصرف ميكنند. هر يك عدد قرص چند گرم ويتامين C دارد در حالي كه نياز روزانه هر فرد به طور طبيعي 90ـ60 ميليگرم است، اين اضافه دريافت باعث رسوب كلسيم در بافتهاي نرمي مثل كليه و مغز ميشود و حتي به رگهاي خوني نيز آسيب ميزند. بنابراين افراط در مصرف هر ماده مغذي هرچند بسيار مفيد ميتواند عوارض بسياري را به دنبال داشته باشد و يكي از مهمترين عوارض مصرف بيش از حد مكملها، چاقي است. چاقي تنها افزايش چربي بدن و ايجاد ظاهري نامتناسب يا كاهش فعاليت و يا نفس نفس زدن به هنگام فعاليت و افزايش دردهاي استخواني در پاها نيست بلكه شانس ابتلاي افراد چاق به بيماريهايي چون قلبي و عروقي؛ سرطانها، فشار خون، بيماريهاي عصبي و گوارشي و تنفسي بسيار بالا است. البته نبايد فراموش كنيم در اين بين هستند افرادي كه از سوءتغذيه ناشي از كمبود مواد غذايي رنج ميبرند كه يكي از نشانههاي آن كوتاه قدي است. اين روزها شاهد افزايش آماركوتاه قدي در بين كودكان و نوجوانان هستيم. 10 درصد از كودكان از كوتاهي قد و 15 درصد از آنها از لاغري مفرط رنج ميبرند. همه اين آمارها نشاندهنده عدم دريافت موادغذايي كافي و مناسب است. يكي از مهم ترين دلايل افزايش وزن در بين اقشار مختلف جامعه بويژه در بين مردم شهرنشين بيتحركي و استفاده از غذاهاي فوري يا فست فودهاست. استفاده از فست فودها به دليل استفاده از چربي زياد و بالا بودن كالري آن در دراز مدت باعث چاقي و به دليل فقير بودن از نظر مواد ويتاميني و مواد معدني فرد را دچار كمبود برخي از مواد معدني و ويتامينها مثل ويتامين A، روي، سلنيم و… ميكند.كمبود هريك از اين مواد معدني و ويتامينها عوارض مخصوص به خودشان را دارد. سوءتغذيه از دوران جنيني يكي از مهمترين مراقبتهاي دوران بارداري توجه و دقت در تغذيه مادران باردار است. اين مساله آنقدر ميتواند با اهميت باشد كه حتي سرنوشت آينده كودك را تحت الشعاع قرار دهد. به دليل اهميت و حساسيتي كه اين موضوع دارد پزشكان توجه خاصي به رژيم غذايي مادران در دوران بارداري دارند. اگر مادري به اندازه لازم از تمام گروههاي غذايي در اين دوران بهرهمند نشود در واقع مواد مغذي لازم به جنين نميرسد و جنين دچار نقص در كانالهاي عصبي و مغز ميشود و مغز به حد كافي رشد نميكند و در نتيجه اين نوزاد معصوم در نتيجه عدمآگاهي و سهلانگاري مادرش دچار عقبافتادگي ذهني و حتي نقص در اندامهاي حسي ـ حركتي خواهد شد. از عواقب ديگر سوءتغذيه مادران در دوران بارداري ميتوان به رشد ناكافي اندامهاي داخلي جنين اشاره كرد. معمولا اين كودكان به هنگام تولد از وزن پاييني برخوردار هستند. برخي اين تصور غلط را دارند كه خيلي مهم نيست نوزاد با وزن پايين به دنيا بيايد مهم اين است كه بعد از تولد تغذيه خوبي داشته باشد تا هر چه سريعتر كمبود وزنش جبران شود حال آن كه پايين بودن وزن نوزاد به هنگام تولد يا به اصطلاح نارس بودن، شانس ابتلاي نوزاد را به بيماريهايي مانند عفونتها افزايش ميدهد و آمار مرگ و مير در اين نوزادان به مراتب بيشتر از نوزادان با وزن طبيعي است. عدمتحرك،پرخوري و استفاده از خوردنيهاي با ارزشغذايي كم و كالري بالا نتيجه اي جز چاقي و سوءتغذيه ندارد از طرف ديگر پايين بودن وزن نوزاد به هنگام تولد، باعث نگراني والدين ميشود و به همين دليل آنها به نوزاد بيش از نياز طبيعي غذا ميدهند. حتما شما هم از اين گونه كودكان در اقوام يا آشنايانتان داشتهايد. مادر اين قبيل كودكان هميشه ظرف غذا به دست به دنبال كودك خود هستند تا به خيال خودشان كودكشان از مسابقه وزنگيري از همسن و سالانش عقب نيفتد يا زودتر از موعد لازم كودك را غذاخور كرده و همين افراط در تغذيه عواقب سوئي را در آينده براي كودك به همراه خواهد داشت. اين كودكان در آينده دچار چاقي و بيماريهاي گوارشي شده و همچنين احتمال ابتلا به آلرژي در آنها بالاست. شايد شما هم شنيده باشيد چاقي درسنين رشد با افزايش تعداد سلولهاي چربي همراه است و اين تعداد سلول تا آخر عمر هرگز از بين نميرود و اين افراد با كوچكترين ناپرهيزي چاق ميشوند. درحالي كه اگر چاقي براي فردي تا سنين 30 ـ 25 سالگي اتفاق نيفتد حتي چنانچه مثلا در 30 سالگي كمي دچار چاقي شود، تعداد سلولهاي چربياش افزايش پيدا نميكند و بلكه حجم سلولهاي چربي افزايش پيدا ميكند و اين شخص براحتي ميتواند وزنش را كاهش دهد. از ديگر عوارضي كه در نوزادان نارس ديده شده اين است كه در همان بدو تولد از كم خوني ناشناختهاي رنج ميبرند. اغلب اين نوزادان دچار ضعف شديد دستگاه ايمني هستند و به همين دليل خيلي سريعتر از همسن و سالانشان دچار انواع بيماريها ميشوند. پرخوري از نوع عصبي استرس و اضطراب جزولاينفك زندگي هر آدمي است و هر انسان سالم در مواجهه با مسائل تنشزا دچار اضطراب و گاهي افسردگي ميشود. البته بايد يادآور شد كه ميزان بروز استرس در افراد مختلف در شرايط يكسان متفاوت ميباشد؛ برخي ميتوانند بخوبي با آن كنار آمده و در نتيجه كمتر دچار پيامدهاي ناشي از آن ميشوند اما بعضيها كه البته اين روزها تعدادشان هم خيلي زياد شده است، بخصوص در شهرها كه عوامل استرسزا نيز درآن بيشتر وجود دارد اين افراد به وفور ديده ميشوند، نميتوانند بخوبي استرس و عصبانيت خود را مديريت كنند. در نتيجه نه تنها دچار مشكلات روحي ـ رواني ميشوند بلكه ممكن است دچار عوارض ديگري از جمله پرخوري عصبي شوند. حتما شما هم شنيدهايد كه برخي ادعا ميكنند به هنگام عصبانيت بيشتر غذا ميخورند يا ميگويند اصلا نفهميدم چي خوردم و چقدر خوردم. در واقع آنها درست ميگويند زيرا مشكلات روحي ـ رواني در درازمدت مركز گرسنگي را دچار اختلال ميكند و همين امر باعث ميشود آنها دائما احساس گرسنگي كنند. از طرف ديگر از آنجايي كه يكي از بزرگترين لذتها براي اغلب انسانها غذا خوردن است، اين افراد به هنگام عصبانيت ميخواهند به يك عاملي كه باعث شادي و خوشحاليشان شود پناه ببرند تا بتوانند ناراحتيها و غصههايشان را فراموش كنند، در نتيجه به غذا خوردن رو ميآورند. اگر چه اغلب آنها هر چند وقت يكبار رژيم ميگيرند و سعي ميكنند كه كمتر غذا بخورند، اما با كوچكترين فشار عصبي اختيار از دستشان خارج ميشود و دوباره دچار پرخوري و افزايش وزن ميشوند البته هستند افرادي كه به هنگام عصبانيت دچار بياشتهايي ميشوند، اما بايد گفت تعداد آنها خيلي كمتر از افرادي است كه دچار پرخوري عصبي ميشوند. پيامدهايي كه به جامعه نيز برميگردد چاقي معضلي است كه با بسياري از بيماريها همراه است و افراد چاق بيشتر در معرض انواع بيماريها قرار دارند و آثار اين معضل تنها به خود شخص برنميگردد، بلكه مانند تمام بيماريها آثار سوء آن به خانواده و جامعه برميگردد. وجود فرد بيمار در خانواده علاوه بر ايجاد نگراني براي اعضاي خانواده و صرف بخشي از درآمد آنها براي تامين هزينههاي درماني وي هزينههايي را نيز به بخش بهداشتي ـ درماني جامعه تحميل ميكند. در حالي كه اين هزينهها ميتواند صرف ارتقاي سطح سلامت عمومي افراد جامعه شود. مثلا فردي كه براثر چاقي، دچار سكته قلبي يا انسداد رگهاي قلبي شده است علاوه بر صرف هزينههاي فراوان براي عمل جراحي و درمان كه خانواده او را ممكن است دچار آسيبهاي اقتصادي كند، ممكن است دچار ناتوانيهاي جسمي نيز بشود كه اين مساله بار مالي فراواني را بردوش جامعه ميگذارد. از ديگر پيامدهاي چاقي ميتوان به شيوع افسردگي در بين افراد چاق اشاره كرد. ارتباط بين چاقي و افسردگي به چند دليل پذيرفتني است. ابتدا، به دليل اين كه برخي از بيماراني كه اضافه وزن دارند به خاطر برخورد اجتماع با مساله چاقي، بيشتر مستعد افسردگي هستند. اين افراد ترجيح ميدهند كمتر در جامعه حضور داشته باشند و به همين دليل اعتماد به نفس خود را از دست داده كه اين خود روند افسردگي را در آنان افزايش ميدهد. از طرف ديگر عدم حضور اين افراد در جامعه معمولا منجر به عدم تحرك بيشتر و شانس ابتلابه افزايش وزن بيشتر در آنان خواهد بود. همانطور كه قبلا هم به آن اشاره كرديم، افراد چاق، در هنگام افسردگي يا اضطراب، بيشتر غذا خورده و به اصطلاح دچار پرخوري عصبي شده و اضافه وزن بيشتري پيدا خواهند كرد. چه كنيم دچار سوءتغذيه نشويم؟ سوءتغذيه دو نوع است اوليه و ثانويه. منظور از سوءتغذيه اوليه كاهش دريافت مواد غذايي است حال آنكه در سوءتغذيه ثانويه كمبود دريافت مواد غذايي مطرح نيست بلكه منظور بيماريها و اختلالاتي است كه منجر به از بين رفتن ماده مغذي در بدن ميشود مانند آلودگيهاي انگلي، بيماريهاي عفوني، كمبود بعضي از آنزيمها و… . عواملي كه سوءتغذيه نوع اوليه را ايجاد ميكنند، بيشتر شامل عوامل فرهنگي، بهداشتي، عادات غذايي، بيسوادي، فقر و عوامل محيطي است. فقر يكي از عوامل مهم ايجاد سوءتغذيه و در عين حال يكي از عواقب آن است. به عبارت ديگر، فقر سبب ايجاد سوءتغذيه و ناتواني جسمي و ذهني ميشود كه به نوبه خود فقر بيشتري را به دنبال خود خواهد داشت. بنابراين يكي از مهمترين كارها براي از بين بردن سوءتغذيه در جامعه افزايش سطح رفاه عمومي است كه اين مهم ممكن نميشود مگر با همت و سرمايهگذاري مسوولان و دستاندركاران كه مطمئنا سود اين سرمايهگذاري خيلي بيشتر از هزينههاي صرف شده خواهد بود. با اين حال نبايد فراموش كرد كه فقر تنها علت سوءتغذيه نيست و عوامل فرهنگي، اجتماعي و بهداشت و سلامت عمومي جامعه در ايجاد سوءتغذيه نقش دارند. ثابت شده افرادي كه از سطح آگاهي و سواد خوبي برخوردار هستند كمتر دچار سوءتغذيه ميشوند. علاوه بر سواد، فرهنگ نيز نقش مهمي در سلامت تغذيهاي جامعه دارد. تا زماني كه برخي از عادات غلط تغذيهاي خانوادهها مثل مصرف فستفودها، استفاده از غذاهاي سرخ شده به جاي آبپز كردن، استفاده از چربيهاي حيواني و… اصلاح نشود، همچنان نمودار سلامت جامعه روند نزولي خواهد داشت. تا زماني كه خوردن پيتزا و ساندويچ جاي خودش را به غذاهاي سالمي مثل آبگوشت ندهد نبايد انتظار افزايش سطح سلامت عمومي مردم را داشت. ارتقاي سطح فرهنگ تغذيه جامعه با هدف تغيير فرهنگ به سمت الگوهاي سالم يك كار تيمي را ميطلبد كه بخشي از مسووليت آن بر عهده متخصصان تغذيه و علوم اجتماعي است و بخشي هم به سيستم بهداشتي و دولت برميگردد ولي از نقش مهم رسانههاي عمومي نبايد غافل شد. رسانههاي عمومي مثل راديو و تلويزيون و جرايد ميتوانند انقلاب بزرگي در فرهنگ تغذيهاي مردم به وجود آورند. اما بايد دقت شود مسائلي كه به سلامت مردم مربوط ميشود از زبان افراد غير متخصص و ناآگاه بيان نشود زيرا دراين صورت تلاش گروههاي ديگر اين تيم بسادگي از بين خواهد رفت و مردم را نيز دچار سردرگمي خواهد كرد. احمدرضا درستي متخصص تغذيه و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران منبع: جام جم