جزئیات وبلاگ

به افراد نیازمند کمک کنید

  • خانه / خاطرات افراد آسیب نخاعی / هديه ای برای…

من از همسايه خودمان که يک جانباز بود ، می خواهم برای شما مطلبی را بيان کنم. ما در چند سال قبل ، در آپارتمانی زندگی می کرديم که در يکی از طبقات آن ، يک جانباز عزيز و گرامی زندگی می کرد . او مردی شجاع ، صبور و مقاوم بود و من وقتی او را می ديدم ، چون خردسال بودم تعجب می کردم که انسانی که دو پا ندارد چگونه می تواند همه کارهای خود را خودش انجام دهد. همسر او هميشه می گفت که او همه کارهايش را خودش انجام می دهدو اگر کسی کارهای او را انجام دهد بسيار ناراحت می شود و حتی برای چند لحظه هم با او صحبت نمی کند . من بسياری از وقت ها می ديدم که او از اتومبيل خود که  می خواهد پياده شود ، بسيار سختی می کشد . ولی اصلا” به روی خودش نمی آورد . چون خودش برای رضای خدا اين کار را انجام داده بود. او ويلچر خود را از بالای اتومبيلش برمی داشت و بر روی آن    می نشست . اين جانباز عزيز برای رضای خدا دو پای خود را از دست داده بود. او با تحصيلات بالا در يکی از بانک های تجارت در بلوار کشاورز کار می کرد. چند سال بود که فرزندی نداشت و هميشه می گفت که اگر خداوند به آنها فرزندی بدهد ، دوست دارند که او هم مثل خودشان باشد و از همسرش می خواست تا فرزندانشان را مانند خودشان تربيت کند تا در آينده موق و پيروز باشند. سرانجام خداوند به اين خانواده دو فرزند به نام های مريم و محمد داد.

منبع: روزنامه جام جم : ويژه نامه جانباز :16 شهريور ماه 1384

پاسخ دهید