یعنی چی میتونه باشه؟
همه ماخواهان برخورداری از شادی و نشاط بیشتر در زندگی هستیم ولی بعضی اوقات واقعا نمیدانیم چطور میتوانیم این شادی را تجربه کنیم؛ مخصوصا در شرایطی که احساس میکنیم مشکلات گوناگون ما را احاطه کرده است.
حتی بعضی از افراد عقیده دارند که شاد بودن کار سختی بهنظر میرسد. ظاهرا آنهایی که منتظرند تا شرایط مناسب حالشان شود و بعد بروند دنبال شادی، هیچ وقت شادی واقعی را تجربه نکردهاند. به علاوه شادیهای بیرونی این ویژگی را دارند که با تغییر شرایط تغییر میکنند و نمیتوان به پایدار ماندن آنها دل بست. بنابراین باید به فکر شادمانی ناب و اصیلی بود که هم ماناتر باشد و هم عمیق تر. شاید برای اینکه بتوانیم چنین حسی را تجربه کنیم باید تعریف شادی را در ذهنمان مرور کنیم؛ ببینیم چه چیزهایی ما را شاد یا غمگین میکند؛آیا شادی ما بابودن در جایی، نزد کسی یا با داشتن چیز خاصی معنا پیدا میکند؟در این صورت شاید بهتر باشد خودمان را محدود به این موقعیتها نکنیم و یاد بگیریم شاد بودن واقعی نیازی به شرایط بیرونی ندارد بلکه باید شرایط خود را برای دریافت آن تغییر بدهیم. حال اینکه چطور میتوان به چنین توانایی برای شادمانی بیشتر مجهز شد سؤالی است که برای بسیاری از ما بیپاسخ مانده است. ما در این خصوص با دکتر سیما فردوسی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه شهید بهشتی گفتوگو کردهایم.
شادی یعنی چه؟
معمولا وقتی ما از شادی و شادکامی صحبت میکنیم فکر میکنیم باید بیشتر به عوامل بیرونی توجه کنیم و برای علت شادی خود دلیل ملموسی داشته باشیم. بسیاری از ما فکر میکنیم زمانی میتوانیم شاد باشیم و از زندگی خود لذت ببریم که مشکلی نداشته باشیم و این مشکلات هم باید در بیرون از وجود ما حل شوند. منظور از عامل بیرونی، بیرون از وجود خود فرد است؛ درحالیکه اگر ما به عوامل بیرونی توجه کنیم شادیهای بیرونی معمولا شادیهای کوتاهمدتی هستند مثلا اگر چیزی را که میخواهیم بهدست بیاوریم فقط تا مدت بسیار محدود خوشحال میشویم.
شادی درونی چیست؟
هنگامی که انسان به صفات و ویژگیهای خوب و مثبت آراسته باشد، این صفات خوب و این ویژگیهای رفتاری، احساس رضایت به او میدهد. در واقع خصوصیات خوب، افراد را بهگونهای میسازد که از پاداشهای بیرونی برای احساس خوشحالی بینیاز میشوند؛ اینکه شخصی حسود نیست، بخیل نیست و برای کسی بد نمیخواهد، جای امیدواری و خوشحالی است. همچنین اگرقدر چیزهایی را که دارد بداند همین قدردان بودن حس خوبی به او میدهد که میتواند شادمانی را درون وجود خود احساس کند. در واقع افراد خودشان باید یکسری ویژگیها را داشته باشند تا بتوانند آسوده و راحت زندگی کنند و بهدنبال آن نشاط بیشتری را تجربه کنند.
ساخت بنای شادمانی از کودکی
شاد بودن و شادمانه زیستن هنری است که ما باید آن را از زمان کودکی به فرزندانمان آموزش بدهیم. خیلی چیزها درباره شاد بودن و بعضی ویژگیهای مرتبط با آن را باید برایشان تعریف کنیم. یا از آنها بخواهیم خیلی کارها را دراین باره انجام دهند تا ملکه ذهنشان شده و در وجودشان نهادینه شود. در واقع بچهها به ۲ روش آموزش میبینند؛ یک روش اینکه بهطور مستقیم و با کلام برای آنها بسیاری از چیزها را بگوییم و کاملا توضیح دهیم و نمونههایی رابرایشان بیاوریم و دیگری آموزش غیرمستقیم؛ یعنی کودک با توجه به رفتار اطرافیان و الگوهایی که در اطراف خود میبیند، مانند پدر و مادر که بیشترین تأثیر را بر او دارند یاد میگیردکه چگونه رفتار کند. فراموش نکنیم خود ما ابتدا باید آنچه را که میخواهیم به فرزندانمان آموزش بدهیم، داراباشیم. یعنی باید قدر چیزهایی را که داریم بدانیم و بهخاطر داشتنش شکرگزار باشیم و بتوانیم از آنها بهره ببریم. ولی واقعا چند درصد از ما چنین توانایی داریم؟ بعضی از ما نه خودمان میتوانیم از زندگی و آنچه داریم راضی باشیم و نه آن را به کودکانمان آموزش میدهیم زیرا اغلب میخواهیم خیلی بیشتر از چیزی که اکنون هستیم باشیم. با توجه به اینکه در بسیاری از مواقع شادیهایمان بیرونی و وابسته به شرایط اطراف است همیشه از چیزهایی که نداریم گلهمند و ناراحتیم.
تمرین شادی دارید؟
برای اینکه بتوانیم صفات خوبی را که منتهی به احساس شادمانی بیشتر میشود تجربه کنیم باید تمرین کنیم. یعنی سعی کنیم طوری زندگی کنیم که در هر سنی که هستیم این ویژگیهای خوب را با تمرین در خودمان ایجاد کنیم. باید سعی کنیم بهدنبال کسب مهارتهای مختلف باشیم تا با داشتن اعتماد به نفس و احساس بینیازی نسبت به دیگران احساس شادمانی بیشتری کنیم. ما خیلی از ویژگیها را خودمان کسب کردهایم و در طول زمان آنها را یاد گرفتهایم. یعنی مثل خصوصیات ژنتیک نیست که نتوانیم آنها را تغییر بدهیم برای این کارهم هیچ فرمولی به اندازه «رشد درونی» خود فرد مؤثرنیست. البته نباید فقط روی یک ویژگی تمرکز کنیم. همانگونه که افرادبهتدریج مهارتهای زیادی را میآموزند و به رشد بالایی در این زمینه میرسند میتوانند صفات خوب را هم بهتدریج کسب کنند. برای اینکه بتوانیم کلید اصلی شادمانی واقعی را بیابیم باید آن را درون خود جستوجو کنیم. برای این کار هم باید بهدنبال کنار گذاشتن ذهنیتهای غلط باشیم؛ الگوهایی که شادمانی ما را محدود به شرایط بیرونی میداند؛ مثلابرای قناعت در مسائل اجتماعی و اقتصادی و اینکه زیادهخواه و حریص نباشیم، بایدتغییرات لازم را در خود به وجود آوریم، آن را تمرین کنیم و به رشد لازم برسیم. به علاوه مهارتهای خودرا در هر زمینهای که به آن علاقه داریم بالا ببریم. کسب مهارت در هر زمینهای که ابعاد مختلف وجودی فرد را بیشتر نشان دهد میتواند به رشد بیشتر او هم کمک کند. فراموش نکنیم افرادی که رشد بیشتری دارند دنیای خود را محدود به شادیهای بیرونی نمیکنندو چون از درون پرهستند، آن قدر توانمندی در زمینههای مختلف دارند که قانع و بینیازشدهاند، آنها چشم و همچشمی نمیکنند، با دیگران مسابقه داشتن مال و ثروت بیشتر نمیدهند و بهخاطر بیشتر داشتن دیگران ناراحت نمیشوند و خود را پایینتر نمیدانند.
غمپروری نکنیم
بعضی تفکرات و آموختههای اشتباه باعث میشود ما نتوانیم همیشه احساس شادی داشته باشیم چون گمان میکنیم اگر همیشه شاد و راضی و سرحال بهنظر برسیم، به این معنی است که به فکر مشکلات نیستیم و آنها را جدی نمیگیریم. در صورتی که توانایی از درون شاد بودن با وجود مشکلات بیرونی، ما را قدرتمندتر میکند تا بهتر بتوانیم با مشکلات کنار بیاییم و مغلوب مشکلات نشویم. بهدنبال افکار سازنده باشیم و به آنها بها بدهیم.
- نگاهمان را تغییر دهیم
گاهی باید بتوانیم نگاهمان را به زندگی تغییر دهیم. در این صورت میتوانیم خیلی چیزها را بپذیریم و به خواست و رضای خدا، راضی باشیم و کمتر غمگین شویم. از همان ابتدای زندگی بپذیریم که عمر جاودانه نداریم، بنابراین مرگ را بپذیریم. در واقع اگر قدرت پذیرش بالایی داشته باشیم و همهچیز را آنطور که هست بپذیریم، نه آنطور که خود میخواهیم، احساس غم و اندوه زیادی را تجربه نمیکنیم. از طرفی دیگر خوب است به داشتههایمان بهتر و دقیقتر نگاه کنیم چون معمولا داشتههای هرکسی، هرچقدر هم ارزشمند باشد بعد از مدتی برای آن فرد عادی میشود. به این فکر کنید که همین داشتههای شما ممکن است برای فرد دیگری آرزو و رؤیا باشد. داشتن همسر خوب و فرزندان خوب و یک زندگی متوسط واقعا آرزوی خیلیهاست.
توسل به اعتقادات
گاهی داشتن اعتقاداتی که ما را در زندگی حفظ میکند و به ما توان بیشتری برای پذیرش مسائل میدهد و متوسل بودن به این اعتقادات به ما کمک میکند بیشتر از زندگی و داشتهها و نداشتههایمان راضی باشیم و بیجهت غم و غصه به دلمان راه ندهیم. مثلا کسی که اعتقاددارد که این دنیا مقدمه و پیش نیازی برای رفتن به دنیایی دیگر است، این دنیا را پوچ، فانی و بیجهت نمیداند. چون احساس میکند تلاش و کوشش او در این دنیا بیجهت نیست وفکر نمیکندزندگی بیفایده است. اما افرادی که اعتقاد محکمی ندارند، دچار پوچگرایی میشوند و همین پوچگرایی با خود احساس غم و اندوه بهدنبال میآورد. چون نمیتوانند معنایی برای زندگی قائل شوند و احساس شادمانی داشته باشند. این افراد حتی اگر مال و ثروت زیادی هم داشته باشند نمیتوانند احساس شادمانی واقعی را تجربه کنند و فراتر از چیزی که میبینند فکر کنند، بعد از مدتی از شادیهای بیرونی هم خسته میشوند و میگویند اینگونه شادیها برایشان تکراری شده وهمهچیز بهنظرشان بیفایده است.
طلبکار نباشید!
افرادی که بهدنبال شادی بیرونی هستند، آدمهای سطحینگر و معاملهگری هستند که همیشه طلبکارند و میخواهند چیزی به آنها داده شود تا بتوانند شاد و راضی باشند. اگر پیوسته دنبال آن باشید که عوامل بیرونی دست بهدست هم بدهند تا شرایط شادمانی شما را فراهم آورد، هیچوقت نمیتوانید شادمانی واقعی را تجربه کنید. اما افرادی که از درون به شادمانی رسیدهاند پذیرفتهاند که وجود مشکلات، مانع شادمانی آنها نخواهد بود.
چطور شادی بسازیم؟
داشتن بعضی خصوصیات و صفات باعث میشوند که ما کمتر آزار ببینیم و از زندگی رضایت بیشتری داشته باشیم و در نهایت شادی بیشتری را تجربه کنیم:
بخشش: معمولاوقتی از کسی میرنجیم و نمیتوانیم او را ببخشیم قبل از هر کس خودمان ناراحت میشویم و آزار میبینیم. افرادی که بهراحتی میتوانند دیگران را ببخشند افراد قدرتمندی هستند که شاید بهتدریج این توانایی را کسب کرده باشند. در واقع همین بخشش میتواند برای افراد شادی بهدنبال بیاورد. زیرا وقتی دیگران را میبخشیم خودمان احساس بهتری خواهیم داشت.
شکرگزاری: شکرگزاری و شاکر بودن، به همراه خود، شادی و خوشحالی میآورد. وقتی خدا را بهخاطر آنچه داریم شکر میکنیم یعنی قدر چیزهایی را که داریم میدانیم و دائم بهخاطر چیزهایی که نداریم ناراحت و گلهمند نیستیم. درواقع شکرگزاری به انسان احساس نشاط و خوشحالی میدهد. این نیز صفتی است که میتوانیم خودمان در عمل و با تمرین آن را بهدست آوریم؛ باید یاد بگیریم که هر روز بهخاطر آنچه خداوند به ما داده یا نداده او را شکر بگوییم. اگر به ما لطف داشته و به ما بیماری نداده پس بهخاطر نداشتن بیماری و نعمت سلامتی خدا را شاکر باشیم.
داشتن دوستان خوب و معاشرت با آنها: همه ما این تجربه را داریم که در بعضی فضاها و با بودن در کنار بعضی افراد حس خوبی داریم و بر عکس با بودن در بعضی مکانها و ملاقات با بعضی افراد احساس خوبی را تجربه نمیکنیم. پس بهخاطر داشته باشیم که با توجه به مشغلهها و سرعت تند زندگی ماشینی امروزی فرصت نداریم که به هر جایی برویم و با هرکسی معاشرت کنیم. در واقع معاشرت و رفتوآمد با افراد مومن و دلسوز و مهربان بر خلق و خوی انسان تأثیر مثبت میگذارد. دقت داشته باشید که انتخاب معاشرتهای مناسب، مثبت و شادیآفرین بر فرزندانمان هم بسیار تأثیرگذار است و آنها هم میتوانند این انتخابهای صحیح را بهتدریج از ما فرا بگیرند.
قناعت: داشتن حرص و طمع باعث میشود که نتوانیم حس خوبی از آنچه داریم داشته باشیم. انسانهایی که رشد درونی بیشتری دارند، بیش از حد به مال دنیا توجه نمیکنند چون بهدنبال چیزهای باارزشتری هستد و آرامش آنها در گروی داشتن پول بیشتر نیست. همین قانع بودن به آنها حس بهتری میدهد و میتوانند احساس آرامش و شادی بیشتری را تجربه کنند.
حسود هرگز نیاسود! همه ما میدانیم که حسادت صفتی است که بهشدت آزاردهنده است؛ بهگونهای که گفته میشود فرد حسود تا زمانی که حسادت میورزد هرگز آسوده نخواهد بود بنابراین نمیتواند شاد هم باشد.
چرا حسد میورزیم: افراد حسود در واقع بهدلیلی خود را کمتر از دیگران میدانند و شاید واقعا هم رشد کافی نداشته باشند. ما معمولا به چیزی حسادت میکنیم که خودمان فاقد آنیم و به نوعی نیز بهدنبال آن هستیم. یعنی حسادت نشانگر ضعفی درون ماست که خودمان به آن واقفیم.
چگونه حسد نورزیم: با توجه به اینکه افراد حسود افرادی هستند که در زمینهای احساس ضعف میکنند، مهمترین راهحل این است که خودمان را در زمینهای که موجب حسادت شده، تربیت کنیم. پس برای اینکه کمتر به دیگران حسودی کنیم بهترین کار این است که تا جایی که میتوانیم شرایط رشد خود را فراهم آوریم؛ مهارتهای مختلف کسب کنیم و به آنچه هستیم اکتفا نکنیم و به یادگیری چیزهای جدید بپردازیم. وقتی ما بیشتر یاد میگیریم و رشد میکنیم کمتر هم حسودی میکنیم چون خود کفایتی و اعتماد به نفسمان بیشتر میشود. فردی که مهارتهای زیادی دارد دیگر احساس کمبود نمیکند، حسادت نمیورزد و در نهایت احساس شادمانی بیشتری خواهد داشت.
منبع : همشهری آنلاین