۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

پیری و ضایعه طناب نخاعی

عقاید زیادی در مورد پیری وجود دارد. اکثر مردم عقیده دارند که دوران پیری دوران بروز بیماریها است، عده ای نیز اعتقاد بر این دارند که با پیرتر شدن ، فعالیت جسمی و ذهنی فرد کاهش می یابد. سومین گروه نیز معتقدند که در سالخوردگی، کیفیت زندگی انسان به نحو محسوسی کاسته می شود.

بخشی از این اعتقادات در عدم شناخت دقیق انسان از پیری ریشه دارد و بخشی نیز ریشه در این عقیده دارد که سالخوردگی را یک پروسه کاملا” منفی می دانند. به این که شرایط پیری را ، وضعیتی بدون زمینه های منفی نمی دانند. البته نمی توان این موضوع را انکار کرد که زندگی گذرا و نسبتا” کوتاه است و برای ما ثابت شده که نیروهای بالقوه (داخلی) انسان برای مقابله با پیری بسیار محدودند و تدافع بدن نیز در مقابله با نیروهای خارجی بسیار زیادی که هر کدام به نوبه خود در جهت پیری اثر گذارند، محدود هستند. در واقع، پیری یک پروسه غیر قابل پیشگیری است که تمامی انسانها با آن مواجه خواهند شد و ممکن است در سطوح مختلف و در سنین متفاوت و به طرق گوناگون بروز کند اما آنچه مسلم است این است که پیری حتما” رخ خواهد داد.

متاسفانه، تشخیص پیری طبیعی از مجموعه پیریهای ناشی از پروسه های پزشکی، اجتماعی، محیطی، شیمیائی، فیزیکی و روحی – روانی تقریبا” غیر ممکن است. برای مثال، مشکلات قلبی، سرطان و حتی تغییرات ظاهری پوست یا تقلیل قوای بینائی میتوانند در اثر افزایش سن و یا به همان صورت در نتیجه تماسهای مواد شیمیائی یا تاثیرات محیطی خاص یا مسائل ژنتیکی و عوامل دیگری که ارتباطی با افزایش سن ندارند، نیز بروز نمایند. در حقیقت، عوامل بسیار زیادی هستند که به همان شکل در جهت فعل و انفعال پیری طبیعی عمل می کنند. پس با این وضعیت، چگونه بایستی پیری طبیعی را از پیری ناشی از دیگر موارد تفکیک نمود؟

اگر چه پیری خود به تنهائی یک موضوع پیچیده است ولی اضافه شدن یک ناتوانی مثل ضایعه طناب نخاعی ، آن را پیچیده تر نیز می کند. در چنین شرایطی علاوه بر فرآیندهای پیری، خود ناتوانی نیز تئوریها، تفکرات و مباحث خاص خود را به دنبال دارد.

از نظر سازمان بهداشت جهانی، مفهومی که برای معلولیت و ناتوانی بیان شده عبارتست از آسیب یا ناهنجاری در ساختمان یا عملکرد یک عضو برای مثال : ضایعه طناب نخاعی در سطح C5 . همچنین در نتیجه هر ناتوانی ، اثرات و محدودیتهائی در اثر آسیب به وجود می آید. نظیر عدم توانائی در راه رفتن ، لباس پوشیدن یا زندگی مستقل .

از سوی دیگر معلولیت (جسمی یا ذهنی ) ، موانع و محدودیتهای اجتماعی نیز برای فرد می تواند ایجاد کند از جمله عدم توانائی در اشتغال معمولی، بچه دار شدن یا اموری که نیازمند ورود به جامعه است. البته، عمدتا” معلولیت ها یکسری عوارض و ناتوانائی های ثانویه و مشکلاتی را به دنبال خود به همراه دارند که بعد از ناهنجاریهای نخستین بروز می نمایند.

برخی از این عوارض، عوارض پزشکی، برخی عوارض فیزیکی و بعضی نیز روانی – اجتماعی هستند. اما تاثیر فرآیند پیری و ناتوانی به نحوی است که فرد برای بررسی آن با مفاهیم و مباحث پیچیده زیادی روبرو می شود. لذا تفکیک پیری طبیعی از مشکلات پزشکی و ناهنجاری ها و عوارض آن بسیار مشکل است .

اما چه موقعی یک عارضه ای مثل عفونت مزمن، افسردگی یا درد شانه ها در یک فرد ضایعه نخاعی درست مانند زمان پیری طبیعی دیده می شود؟

البته افرادی که ناتوانی ندارند در سنین پیری ممکن است مشکلات خیلی مشابه هم نداشته باشند . اما چه موقعی علائم و عوارض پیری در نتیجه ضایعه طناب نخاعی نیز دیده می شوند؟ به عبارت دیگر چه وقتی علائم ثانویه پزشکی دقیقا” مربوط به ضایعه نخاعی است و چه موقع این علائم مربوط به پیری است؟ واضح است که این عوارض در طولانی مدت وضعیت زندگی افراد را تغییر می دهد و مسائل جانبی مانند طلاق نیاز به مراقبت سالمند، از دست دادن شغل، تغییر روابط حسنه و غیره را به دنبال دارد و در کل به مرور زمان ایمنی فرد کاهش می یابد. همچنین عوارض پزشکی مهم، یا مسائل روانی- اجتماعی- که البته قابل درمان نیز هستند- و مباحثی که در دوران پیری مطرح هستند ایجاد می شوند. از سوی دیگر، آیا مبارزه ما با مشکلات حاصله از این عوارض بیهوده بنظر می رسد؟ یا خیر. برای پاسخ به این سئوالات ، بایستی ما از نحوه تاثیرات آسیب ها در طولانی مدت و نحوه درمان آنها اطلاعات جامعی داشته باشیم.

  • تحقیقات در طول زمان :

در واقع، بحث سالمندی با ضایعه طناب نخاعی یک موضوعی است که فهم دقیق آن مشکل بنظر می رسد. در این راستا نیاز است بطور علمی ” چیزهای زیادی ” را بیاموزیم. در این باره توجه به تحقیقاتی که در طولانی مدت بعمل آمده اهمیت زیادی دارد.

مطالعه گروههای افراد در طول زمان به ما کمک می کند تا ارتباط مباحث مختلف که قبلا” توضیح داده شد درک نموده و از این طریق عوامل خطر را نیز شناسائی کنیم.

در حقیقت، تحقیقات نسبتا” خوبی در مورد سالمندی در دوران طولانی مدت بعمل آمده است و هزاران نفر طی سالهای متمادی مسائل و تغییرات پیری را دنبال کرده اند. اما از جمله تحقیقات معروفی که بر روی پیری بعمل آمده :

تحقیقات بالتیمور، تحقیقات دانشگاه دوک ( Duke ) و مطالعات فرامنیگهام را می توان نام برد.

در این میان، آنچه در تمامی این تحقیقات اهمیت داشته، شناخت فیزیولوژی سالمندی، ارتباط بین پیری و بیماریها، تاثیر عوامل خطر روی آسیبهای بدنی یا مریض ها، فرآیند پیری در معلولین و بخصوص در مبتلایان آسیبهای نخاعی بوده است. ولی بطور کلی در مورد نحوه تاثیر ضایعه طناب نخاعی بر روی پیری طبیعی بدن مطالعات زیادی صورت نگرفته است.

اخیرا” تحقیقات مختصری در قالب در طرح ” مطالعه پیری در افراد مبتلا به ضایعه طناب نخاعی ” بعمل آمده است. یکی از مشکلات مطالعه پیری در این گروه افراد، وسیع بودن درجه آسیب در این افراد است که بسته به سطح نورولوژیکی یا شدت ناتوانی یا بر حسب سن و خصوصیات فرد و شرایط محیط و غیره، اثرات بسیار مختلفی را بهمراه دارد.

بنابراین، در این مورد تحقیقاتی مورد نیاز بوده است که بتوان بوسیله آن جنبه های کلی یا عوامل خطر رادر تمام زمانها مورد نظر قرار داد. یکی از اولین مراکزی که در این زمینه تحقیقات طولانی مدتی داشته، مرکزی است در بیمارستان Colorado,Englewood,craig که تحت نظارت ” مرکز آموزش و تحقیقات توانبخشی بریتانیا ” تحقیقاتی را روی پیری افراد دارای ضایعه طناب نخاعی انجام داده است. تیم تحقیقاتی که در این زمینه فعالیت داشته بوسیله ۲ مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها و در پارلمان انستیتو ملی معلولان و توانبخشی آمریکا نیز مورد حمایت مالی قرار گرفته اند که البته هر دو مرکز نیز در مورد مسائل درمانی پیرترین افراد مبتلا به SCI کار کرده اند. هر دو مرکز تحقیقاتی در انگلستان استقرار داشتند. یکی در بخش ضایعات نخاعی بیمارستان Stoke Mandeville واقع در Aylesbury و دیگری مرکز ضایعات نخاعی منطقه ای واقع در South Port که بر روی بیش از ۸۰۰ نفر از افراد ضایعه نخاعی مطالعات طولانی مدتی را انجام داده اند.

به لحاظ زمانی، در بریتانیا سه مرحله تحقیقاتی کامل در سالهای ۱۹۹۰و ۱۹۹۳و ۱۹۹۶ صورت گرفته است. بطوریکه تجزیه و تحلیل و تحقیقات دوره زمانی سوم هم اکنون نیز ادامه دارد. افراد انتخاب شده برای این مطالعه افرادی هستند طی ۲۵ سال پیش ، در اثر آسیبهای نخاعی ناشی از تروما دچار ضایعه شده اند. این افراد در موقع مجروحیت، سنی بین ۱۵ تا ۵۵ سال داشته اند. بنابراین ، کودکان که نیازهای متفاوتی از بزرگسالان دارند و اشخاص نیز که قبل از آسیب، به مرحله پیری رسیده بودند از این فاز تحقیقاتی حذف شده اند. برای مطالعه مناسب و شایسته، افراد آسیب دیده مجبور بودند در یکی از ۲ منطقه اختصاصی که از طریق دو بیمارستان سرویس می گرفتند، سکونت نمایند.

این مسئله بخاطر این بود که نمونه جمعیت مورد نظر کاملا” در دسترس باشند. در نهایت افراد ضایعه دیده مجبور بودند طی یک سال بعد از آسیب مورد پذیرش یکی از دو مرکز ضایعه نخاعی قرار داشته باشند و حداقل یکسال بعد از آسیب نیز تحت نظر دو مرکز باقی بمانند. همچنین افرادی که گزارشات بیمارستانی آنها ناقص بود و یا کسانی که در زمان مقرر تحت مراقبتهای درمانی قرار نگرفته بودند از گروه تحت مطالعه جدا شدند تا اطمینان حاصل شود که تحقیقات کاملا” بر اساس مطالعه عوارض، مشکلات و حتی مرگ افراد و بر پایه ی پروسه سالمندی با آسیب های اولیه صورت می گیرد.

در نهایت ۸۳۴ نفر بطور مشخص جهت مطالعه شناسائی و تائید گردیدند. در مطالعه جمعیت انتخاب شده از افراد آسیب نخاعی تعداد مردان بیشتر از تعداد زنان بوده است. (به نحوی که حدود ۸۷ درصد را مردان تشکیل داده اند. ) تقریبا” نزدیک به نیمی از افراد (یعنی حدود ۴۲ درصد ) در سنین بعد از دوره نوجوانی آسیب دیده اند: بهر حال اکثریت افراد ضایعه نخاعی در گروه هدف سنی بین ۲۵ و ۳۴ سال داشته اند. تقریبا” ۲/۳ افراد پاراپلژی (فلج پاها ) و ۱/۳ بقیه نیز تتراپلژی ( فلج دست و پا ) بوده اند. مطالعه آمارهای موجود، دقیقا” تغییراتی که در نتایج حاصله از چندین دهه قبل وجود داشته را نشان می دهد.

در گزارشات پزشکی تمامی اعضای گروه تحت مطالعه، میزان تغییرات ایجاد شده ( که از مهمترین موارد تحت تحقیق هستند ) بصورت تاریخچه و مباحث مهم پزشکی و بهداشتی مرتبا” تحت نظر قرار گرفته است. همچنین آمارهای حیاتی و گزارشات مرگ بریتانیا بعد از سال ۱۹۹۰ نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

۴۱۲ نفر از ۸۳۴ نفر بعد از آن سال زنده مانده بودند که با ۳۵۲ نفر از کارکنان درسال ۱۹۹۰ بطور موفقیت آمیزی ارتباط برقرار شده بود که ۲۸۲ نفر ( حدود ۸۰درصد ) از آنها با مطالعه مجدد و بیشتر موافق بوده اند. این افراد تحت مطالعاتی شامل معاینات فیزیکی، سنجش میزان توان حرکیت، تست های حساسیت عضله و توان عضلانی، الکترو کاردیوگرام، عکسبرداری قفسه سینه، آزمایشات کامل ادرار و خون و ارزیابی ظرفیت حیاتی قرار گرفته اند. همچنین بررسی دقیقی از وضعیت بهداشتی و مشکلات آنها در طی یک دوره زمانی معین بعمل آمده است و علاوه بر این با شیوه های مختلفی نسبت به سنجش وضعیت روانی و میزان رضایتمندی از زندگی و کیفیت آن اقدام شده است. سه سال بعد، ۲۲۷ نفر مجددا” تحت معاینات و فرآیندهای ارزیابی قرار گرفته اند. این بار، سطح افسردگی و استرس فرد نیز اندازه گیری شده و همچنین مصاحبه ای نیز با همسران آنان صورت گرفته است. در واقع آنچه که طی این تحقیقات دنبال شد نظر کلی و مطالعه وضعیت فرد در طول دوره زمانی طولانی و معینی بوده است.

  • میزان های مرگ و علل مرگ :

اطلاعات مربوط به مرگ از طریق مطالعه گزارشات پزشکی و ارتباط با ” اداره آمار و سرشماری جمعیت بریتانیای کبیر” مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. بررسی مطالعات نشان می دهد که در افراد SCI نسبت میزان مرگ و میر نسبت به عامه جمعیت بیشتر بوده است. در مورد ۲۰ ساله ها میزان مرگ ( به نسبت ۷/۲ در ۱۰۰۰ ) بوده که این مقدار نسبت به جمعیت افراد سالم نظیر آن ۸ برابر بوده است. ( ۹/. در ۱۰۰۰) و تا سن ۷۰ سالگی، میزان مرگ در جمعیت SCI تا ۷۵/۱ در ۱۰۰۰ افزایش یافته است. و این در حالی است که این مقدار تنها یک تا ۱/۵ برابر بزرگتر از ۷۰ ساله های جمعیت عامه ( که ۵۰/۲ در ۱۰۰۰) است و در واقع یک کاهشی را در نسبت مرگ و میر آنان نشان می دهد. بهر حال نسبت های مرگ نزد افراد پیرتر و افرادی که مدت بیشتری دارای صدمه بوده اند مورد توجه قرار گرفت.

از میان ۸۳۴ نفر، کسانیکه تا قبل از سال ۱۹۹۰ فوت کرده اند. مشکلات کلیوی و دستگاه ادراری – تناسلی مهمترین عامل مرگ و میر بوده است که در واقع ۲۴ درصد علت مرگ و میر را شامل می شده که این علت اساسا” در مقایسه با جمعیت عامه نسبت خیلی بالاتری است. مشکلات قلبی – عروقی دومین عامل منجر به مرگ و میر بوده و ۲۳ درصد مرگ و میرها را تشکیل می دهد. این مشکلات شامل حملات قلبی، سکته و دیگر عوارض قلبی و عروقی بوده است. میزان مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلبی عروقی در مقایسه با میزان آن در جمعیت عامه نیز کمی بیشتر بوده است. بهر حال آمارها نشان می دهند که مرگ و میر در افراد ضایعه نخاعی در سنین پائین تری ایجاد شده است.

علل تنفسی حدود ۱۴ درصد از کل مرگ ها را تشکیل داده و میزان مرگ ناشی از بیماریهای تنفسی میزان بالاتری را نسبت به جمعیت عامه داشته است. سایر علل مرگ و میر از جمله صدمات بدنی، سرطان، سپتسمی و غیره نسبت بسیار کمتری در مقایسه با سایر عوارض را دارند.

بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ حدود ۱۵درصد دیگر از جمعیت هدف فوت نموده اند. علل مرگ آنان نیز تقریبا” شبیه به علل فوت افرادی بوده که تا قبل از سال ۱۹۹۰ فوت نموده بودند از جمله بیماریهای قلبی عروقی، پنومونی، سپتمسی ، سرطان و خودکشی. در مجموع لیست آمار ارائه شده این مرکز بسیار شبیه به لیستی بود که بوسیله انجمن ملی ضایعات نخاعی آمریکا گزارش داده شده بود و در مورد افرادی که بیش از ۵ سال ضایعه داشته و فوت نموده بودن صدق می کرد.

گزارشات بقیه افرادی که زنده بوده اند و برای تعیین تغییرات مورد معاینه قرار گرفته بودند نیز مورد بررسی دقیق قرار گرفت. در میان افراد گروه هدف، با توجه به جنسیت، مدت زمان پس از آسیب ، شدت ناتوانی ، افرادی فوت شده ای وجود داشتند که الکل بیشتری مصرف نموده بودند و یا افرادی بودند که مدت زمان طولانی تری سیگار می کشیدند. این افراد طی معایناتی که در سال ۱۹۹۰ از آنان بعمل آمده بود دارای ظرفیت های ریوی کمتری بودن و علائم هیدرونفریس شدید در آنها وجود داشت. بررسیهای دقیق بر روی مطالعات سال ۱۹۹۰ نشان می دهد که در میان افراد فوت شده ، کسانی بودند که دوست نداشتند از دیگران کمک بگیرند یا به عبارتی افرادی بودند که از اجتماع گریزان بودند و خودشان را در مقایسه با سایر افراد دارای سالمتری کمتری می دانستند. در هر صورت، این افراد سالهای قبل از مرگ خود را به عنوان ” سالهای غم انگیز عمر خود ” توصیف کرده اند.

  • میزان شیوع: بیماری ها وعوارض :

اطلاعات مربوط به میزان شیوع بیماریها، عوارض آنها و مشکلات پزشکی از طریق مصاحبه با افراد، جمع آوری و بعداز معاینات فیزیکی که توسط متخصصین SCI و پزشکان تشخیصی و تست های آزمایشگاهی بعمل آمده ، طبقه بندی گردیده است. در این راستا گزارشات پزشکی مربوطه از لحظه های ابتدای پذیرش بیمار و طی دوران سالهای بعد از آن تاکنون مورد بررسی دقیق گرفته اند.

نتایج حاصل از بیش از ۲۷۰۰۰ تحقیق، مطالعه و اقدامات بعمل آمده درسال ۱۹۹۰ مورد ارزیابی قرار گرفته است و بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ نیز ۲/۶۳۶ تحقیق و مطالعه دیگر ثبت و بررسی شده است.

تا سال ۱۹۹۰ ، بیشترین عارضه ای که نزد این افراد وجود داشته ، زخم های فشاری بوده که وقوع آن ۲۳/۱ درصد در سال گزارش شده است. به علاوه تحقیقات نشان داده که احتمال وقوع زخمهای فشاری به ازای هر ۱۰ سال افزایش سن ( بعد از سن ۳۰ سالگی ) افزایش می یافته است ولی با گذشت بیشتر زمان از وقوع ضایعه احتمال وقوع آن کمتر میشود. این مسئله به ظاهر متناقض است ولی ظاهرا” نظر بر این است که زخمهای فشاری نزد افراد مسن تر که حتی در دوره های زمانی کوتاهتر آسیب دیدگی داشته اند. نسبت به افراد جوان که در دوره های طولانی تری آسیب دیدگی داشته اند بیشتر است.

عفونت دستگاه ادراری و مجموعه علائم کلینیکی آن ، دومین عارضه ای بوده که مورد توجه قرار گرفته و میزان وقوع سالانه آن تا قبل از سال ۱۹۹۰، ۲۰ درصد بوده است. میزان وقوع عفونتها نزد افراد SCI و آنهم بعد از سن ۶۰ سالگی افزایش تاسف آوری را نشان داده است. همچنین بین ۱۰ تا ۳۰ سال بعد از آسیب نیز افزایش مختصری در آمار وقوع عفونتها دیده می شود.

مقایسه افرادی که فوت شده بودند با افرادی که زنده بودند نشان می داد که در کل میزان وقوع عفونتهای ادراری خیلی زیاد نبوده است. بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ ، میزان وقوع زخمهای بستر و عفونتهای ادراری برعکس شده است و عفونت ناحیه ادراری نسبت به زخمهای بستر شایعتر شده است.

با وجود آن که میزان فراوانی سایر عوارض نزدیک به میزان فراوانی زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری نبود، ولی همیشه در موقع بررسی افراد تحت مطالعه، گروه بندی این عوارض نیز بر اساس شدت ضایعه، سن و طول مدت ضایعه صورت گرفته است. در درجه اول، برخی عوارض با توجه به نوع ضایعه عصبی با مطرح هستند مثلا” اشخاص تتراپلژی ( فلج دست و پا ) با احتمال بیشتری نسبت به افراد پاراپلژی یا افراد با ضایعات سطحی تر در معرض عفونتهای ریه ، اسپاسیتیتسی، احساس دردهای شکمی و عوارض عمومی قرار دارند.

همچنین احتمال بروز سنگهای مثانه و نیاز به عملیات سونداژ نزد این افراد نسبت به بقیه ۲ برابر است و اکثر گزارشات عفونتهای دستگاه ادراری در رابطه با این افراد ارائه شده است. از سوی دیگر در مورد افراد دارای پاراپلژی نیز عوارضی نظیر مشکلات عضلانی – اسکلتی از جمله سفتی و درد مفاصل ، همچنین زخمهای فشاری، اسهال و یبوست بیشتر دیده می شود. در مورد افراد با ضایعات سطحی غالبا” مشکلات حرکتی ( راه رفتن) و مشکلاتی از جمله شکستگی ها، Cystitis و تغییرات حرکتی- حسی دیده می شود.

از سوی دیگر، برخی عوارض با افزایش سن مطرح هستند. مشکلات مربوط به سیستم عصبی ، مسایل داخلی و قلبی ، پنومونی، اتلکتازی (افت ناقص یا کامل شش ها ) ، مشکلات کلیوی ، ضعف، سردردها از جمله این عوارض هستند. همچنین احتمال بروز علائم زخمهای فشاری نزد افراد مسن با توجه به طول مدت ضایعه بیشتر است.

بالاخره اینکه، عوارضی هستند که نسبت به طول مدت ضایعه مطرح می باشند. از جمله میزان مشکلات عضلانی- اسکلتی ، همچنین آبسه های مقعد و مشکلات خونریزی و عوارض دستگاه تناسلی – ادراری مردان .

در سال ۱۹۹۰ با توجه به اطلاعات حاصله از فعالیتهای تحقیقاتی تاثیر ۲ موضوع سن و طول مدت ضایعه در بررسی عوارض مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است: کسانی بودند که هم سن بالا داشتند و هم طول مدت ضایعه در آن ها نسبتا” طولانی بود، این افراد عوارض گوارشی ( معدی- روده ای ) نظیر مشکلات سیستم هضم، اسهال یا یبوست ، اختلالات معده و تهوع و استفراغ را تجربه کرده بودند. به علاوه عوارض تناسلی – ادراری نظیر دفع سنگهای کلیوی یا مثانه، پروسه های سونداژ، پیلونفریت یا نارسائی کلیه نیز در این گروه ظاهر شده بودند . از عوارض دیگر با افزایش سن و گذشت زمان ضایعه مطرح بوده اند میتوان به بیماریهای عفونی ، تئوپلاسمی ، افت توان حسی – حرکتی ، مشکلات تنفسی و قلبی عروفی و شکستگی ها و دررفتگی ها اشاره نمود.

در نهایت ، مطالعه کل افراد گروه هدف، نشان داد که زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری شایعترین عوارض هستند که هم با افزایش سن و هم با گذشت زمان ضایعه تقریبا” با یک درصد مساوی شیوع دارند. با در نظرگیری سایر عوارض ضایعه طناب نخاعی که در طولانی مدت بروز می نمایند از جمله کاهش توان جسمی و یا کاهش استقلال فیزیکی فرد، ۲۲ درصد از افراد نمونه تحت مطالعه دارای زخمهای فشاری و عفونتهای دستگاه ادراری بودند. از لحاظ تخصص، تقلیل توان جسمی به این صورت تعریف شده است که فرد طی روز بیش از یک ساعت به کمک دیگران نیاز داشته باشد. با توجه به آمارهای موجود در برنامه مطالعاتی ، سطح استقلال فرد از اهمیت کمتری نسبت به سایر موضوعات برخوردار بوده است.

در ۱/۴ از آندسته افرادی که به کمک دیگران نیاز داشتند به مرور زمان خستگی مفرط و ضعف در آنان افزایش یافت. در ۲۵ درصد دیگر عوارض پزشکی خاص دیگری به وجود آمد. در ۱۸ درصد درد و سفتی مفاصل بروز کرد و ۱۴ درصد بدلیل عوارض دیگر و مسئله سن نیاز به کمک داشتند. فقط ۵ درصد بدلیل اضافه وزن نیاز به کمک بیشتری داشتند به نحوی که در تقریبا” ۴۰ درصد از ۶۲ نفری که اضافه وزن پیدا کرده بودند در فعالیتهای روزمره با مشکل جدی مواجه شدند.

در یکی از گروههای تحت مطالعه، دسته ای از افراد که بطور ملاحظه ای نیازمند کمک بودند. این افراد از درد شانه، اضافه وزن و تغییرات استخوانی بدن نظیر کوژپشتی ( به چپ یا راست ) شکایت داشتند. بطور کلی، با وجود عوارض فوق الذکر، عامل سن مهمترین عامل بوده که نیاز فرد را بیشتر کرده است. به نحوی که کسانی که بطور متوسط سن آنان ۶ سال بیشتر بوده ، کمک بیشتری را احساس می کردند.

کسانی که دارای پاراپلژی بودند، در جابجائی های ویلچر بیشترین مشکل را داشتند و لذا نیازمند بیشترین کمک بوده اند. از سوی دیگر افرادی که دارای تتراپلژی بودند، د رحرکات اولیه خود و سپس در نقل و انتقال و ایاب و ذهاب به کمک بیشتری نیازمند بوده اند.

مطالعات نشان داده که وابستگی فیزیکی افراد بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ کاهش بیشتری داشته است. این مسئله یعنی وابستگی فیزیکی، با تغییرات حاصله در شاخهای یک نمودار تحت عنوان ” ابزار گزارش و ارزیابی ناتوانی کرایگ ) تعیین گردیده است. در واقع این نمودار ابزار کمی است که وضعیت اجتماعی فرد را در ۵ موضوع کلی شامل : قابلیت حرکت، اشتغال ، توان هماهنگی با جامعه، خودکفائی اقتصادی ، استقلال فیزیکی مورد سنجش قرار می دهد. همچنین شاخصهای دیگر نیز در این نمودار دارای سیر نزولی بوده اند که میزان نقش اجتماعی و نقش ارتباطی افراد را با دیگران اندازه گیری میکرده اند.

  • بهداشت عمومی و رضایتمندی زندگی :

بطور کلی مطالعات بعمل آمده تنها به مطالعه جنبه های پزشکی و عوارض جسمی منحصر نمی شده است.

اولا” علیرغم تعداد زیادی از شکایات واصله و سیر نزولی عملکرد جسمی فرد، ظاهرا” غالب افراد دارای وضعیت بهداشتی خوبی بودند.

در سال ۱۹۹۰ ، بیش از ۲۵ درصد گزارشات ، وضعیت بهداشتی مطلوبی را توصیف کرده اند و طی سه سال بعدی نیز ، وضعیت بهداشتی بهبود یافته است به نحوی که طی تحقیقات سال ۱۹۹۳ حتی بیش از ۸۳ درصد گزارشات ، وضعیت بهداشتی را رضایت بخش عنوان نموده اند. به نحوی که سن افراد، طول مدت ضایعه، وضعیت نورولوژیکی فرد تاثیر قابل ملاحظه ای بر روی یک جنبه یا جنبه های دیگر عوارض مورد مطالعه نداشته اند. فقط یک زیر گروه گزارش شده است که بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ از نظر بهداشتی در وضع بدتری قرار داشته اند و آنهم کسانی بودند که بیش از ۴۰ سال از زمان آسیب دیدگی آنان می گذشته است.

ثانیا” علیرغم تمامی شکایات پزشکی و بر اساس مطالعات انجام شده، غالب افراد از زندگی خود رضایتمندی داشته اند و در پاسخ به صریح ترین سئوال مطرح شده ” یعنی سطح کیفیت زندگی شما چگونه بوده است؟ : خیلی ضعیف، ضعیف، خیلی خوب، عالی ” ۷۴ درصد افراد جوابهای خیلی خوب یا عالی را ارائه کرده اند. در هر صورت مطالعاتی انجام شده که نشان می دهد:

تنها ۵۶ درصد افراد که از ۲۰ سال پیش عارضه داشته اند کیفیت زندگی خود را خوب یا عالی در نظر گرفته اند. ۲۴ درصد از افراد تحت مطالعه نیز کیفیت زندگی خود را طی ۲۰ سال گذشته با سیر نزولی و ضعیف و خیلی ضعیف رده بندی نموده اند. البته تنها ۴ درصد از افراد تحت مطالعه در سال ۱۹۹۰ مورد بررسی قرار داشته اند . لذا در مجموع آندسته از افراد تحت مطالعه که سطح زندگی خود را بدتر مطرح کرده اند افرادی هستند که طی بیش از ۳۰ سال آسیب دیدگی داشته اند.

معمولا”، تعریف سطح بهداشت و کیفیت زندگی نسبی بوده است. بطور کلی ، عموما” کسانیکه وضعیت بهداشت زندگی خود را خوب گزارش کرده اند شاخصهای سطح کیفیت زندگی، رضایتمندی زندگی و خوب زیستن آنان دارای نموداری بالاتر است و معمولا” در سطوح پائین تر، شاخصهائی از استرس و افسردگی قرار داشتند.

با این وجود در مطالعه کلی گروه هدف، شاخصهای وضعیت بهداشتی و کیفیت زندگی نسبی در طول زمان کاهش داشته است به عنوان مثال نمودار شاخصهای رضایتمندی زندگی، بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ سیر نزولی داشته اند. همچنین سطح سلامتی طی یک دوره سه ساله نیز رو به کاهش داشته و شکایات افراد تحت مطالعه بیشتر بصورت افزایش میزان شاخصهای سلامت روانی ( از جمله احساس ملالت، دلتنگی و بی قراری و بی صبری ) مورد توجه بوده است.

بهر حال ، بنظر میرسد که زمان اثر مثبتی روی استرس داشته است. در تحقیقات انجام شده به سال ۱۹۹۳، افراد تحت مطالعه ای که پیر بودند و کسانیکه مدت طولانی تری در معرض ضایعه بودند حداقل استرس را داشته اند، در حالیکه آندسته که معلولیت شدید داشتند یا ناراحتیهای عصبی شدیدتری داشتند، درمعرض بیشترین استرس قرار داشته اند. با این وجود، در مطالعه کل گروه ، افراد SCI استرس کمتری ( مخصوصا” از نظر عصبی و احساس ناتوانی ) نسبت به همسران سالم خود داشتند. در مطالعات تکمیلی این افراد، در سال ۱۹۹۳ منحنی سطح استرس مورد بررسی قرار گرفت. در این منحنی شاخصهای مربوط به افسردگی نزد افرادی که مدت طولانی تری ضایعه داشتند کمترین سطح را داشت و وقتی مقایسه ای با همسران سالم آنان صورت گرفته مشاهده گردید که افراد SCI علائم افسردگی کمتری راداشته اند. در نهایت در مورد نیازها و اولویتهای ارزیابی شده که از پرسشنامه مربوط به نیازهای فردی و کیفیت زندگی بدست آمده ، مواردی گزارش شده اند که بر اساس آنها مسئله ارتباط با خانواده و نیازمندی آنان به یادگیری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است.

  • ارتباط عوامل مختلف با یکدیگر : تعیین فاکتورهای خطر

طی کوششهای بعمل آمده جهت پیش بینی عواقب مختلف ضایعه طناب نخاعی در دوره های طولانی مدت ، تقریبا” تمامی اطلاعات توصیف شده برای تعیین انواع خطرات که گروه تحت مطالعه در معرض آن قرار دارند مورد استفاده قرار می گیرند. نحوه کارکردن با گروه هدف، متخصین بهداشت و کارشناسان مختلف ، عوارض مختلف مانند زخمهای فشاری، درد شانه ، یا کاهش رضایتمندی زندگی همگی در نظر گرفته شده بودند. برای هر کدام از موارد نیز پیش بینی بالقوه ای مد نظر قرار گرفته شده بود. برای مثال ، چاقی مفرط و سن دو عاملی که احتمالا” با زخمهای فشاری، طول مدت ضایعه، وضعیت اقتصادی و افسردگی مرتبط هستند، همگی در کاهش سطح رضایتمندی زندگی تاثیر داشته اند.

طی مطالعات سال ۱۹۹۰، در هر مورد تحقیقات ، ارزش بکارگیری ابزارهای مختلف روانی- اجتماعی، پاسخ به سئوالات تحقیق، و دیگر اطلاعات جمع آوری شده، مورد بررسی قرار گرفت. و در مورد عوارض پزشکی ، عواقب عملکردی یا روانی- اجتماعی و یا مشکلاتی که در سال ۱۹۹۳ ظاهر شدند حدسهائی زده شده بود. با این وجود ۲ روش رگرسیون ( بررسی تدریجی بیماری و نشانه های آن ) مورد استفاده قرار گرفته شده بود:

۱-رگرسیون حسابی ( منطقی ) برای بررسی عواقب دو جانبه نظیر آندسته مواردی که با حضور یا غیاب شرایط اندازه گیری می شود و ۲ رگرسیون خطی برای بررسی عواقب مداوم نظیر آندسته از عوارض مختلف روانی – اجتماعی که در آنها طیف وسیعی از شاخص ها تاثیر گذار بوده اند. هر مورد بطور تخصصی جهت پیش بینی عارضه خاص برای فرد و بر اساس فاکتورهایی که از ۳ سال زودتر مورد توجه قرار گرفته بودند استفاده می شده است. تعدادی از عوامل خطر که شناسائی و مشخص شده ، به صورت زیر توصیف شده اند.

  • زخمهای فشاری: شرایطی که افراد SCI را در معرض زخمهای فشاری قرار میدهند:

افراد پارپلژی احتمالا” دارای زخمهای فشاری بیشتری از سایر افراد SCI هستند:

در سال ۱۹۹۳ آندسته افرادی که دارای زخم فشاری ( در هر جا و با هر شدتی ) بودند با احتمال بیشتری در معرض وجود یک زخم جدید قرار داشتند.

در سال ۱۹۹۰ مطالعه افرادی که دارای حرکات طبیعی پاها بودند یا قسمتهای انتهائی دستها و پاهای آنان طبیعی بود نشان داد که آنان ۳ برابر کمتر در معرض خطر زخمهای فشاری قرار داشتند.

در سال ۱۹۹۳ افرادی که بیکار بودند زخمهای فشاری بیشتری نسبت به افرادی داشتند که در سال ۱۹۹۰ در حال کار کردن بودند.

  • درد اندامهای فوقانی دست ها و پاها :

همچنین درد بازها و شانه ها در سال ۱۹۹۳ نسبتا” قابل پیش بینی بود:

افرادی که در قسمتهای سلامت روانی- اجتماعی شاخصی در سطح پائین داشتند، بعد از گذشت ۳ سال درد قسمتهای فوقانی دست در آنها بیشتر دیده می شد.

افرادی که قبلا” از درد قسمتهای فوقانی دست شکایت داشتند، در سال ۱۹۹۳ بیش از ۲ برابر احتمال بروز دردهای مذکور در آنان وجود داشت.

همچنین محدودیتهای حرکتی نیز احتمال بروز درد قسمتهای فوقانی دست را بعد از ۳ سال بیش از ۲ برابر کرده بود.

  • رضایتمندی از زندگی :

یکسری از عوامل که بر رضایتمندی افراد از زندگی خود تاثیر داشتند، از طریق شاخصهای مربوطه قابل اندازه گیری بودند:

افرادی که در سال ۱۹۹۳ بیشترین رضایتمندی از زندگی را داشتند افرادی بودند که جوانتر بودند، سلامت روانی- اجتماعی بهتری داشته، و از نظر مالی نیز در وضعیت بهتری قرار داشتند.

در مطالعه گروه، افرادی که در سال ۱۹۹۳ بیشترین رضایتمندی از آنان گزارش شده بود شامل افرادی بودند که در سال ۱۹۹۰ از نظر اجتماعی فعالتر بودند، همچنین خستگی کمتری داشتند و نیز افرادی که اضافه وزن کمتری داشتند.

  • کاهش وابستگی فیزیکی :

در میان افراد پاراپلژی ، با افزایش سن یک سیر نزولی در استقلال فرد گزارش شده است.

تغییراتی که در تجهیزات پزشکی اعمال شد باعث گردید در سال ۱۹۹۳ وابستگی های افراد کمتر شود.

داشتن سوندهای ماندگار یا اجبار در تغییر برنامه کنترل مثانه باعث شد که یک سیر نزولی درعملکرد فیزیکی افراد پاراپلژی ایجاد شود. بالاخره، افرادی که بعد از ۳ سال خسته گزارش شده بودند افرادی بودند که از نظر استقلال عملکرد فیزیکی ، توان کمتری داشتند.

  • خستگی:

علامت و مجموعه علائمی از خستگی قابل پیش بینی بود:

افرادی که در سال ۱۹۹۳ به عنوان خسته معرفی شده بودند کسانی بودند که در سال ۱۹۹۰ نیز در آن گزارش قرار داشتند. این افراد در سال ۱۹۹۰ فشار خون کمتری داشتند.

افرادی که از نظر سلامتی در سطح پائین قرار داشتند ( افرادی بودند که معمولا” در سال ۱۹۹۰ نیز به لحاظ بهداشتی و سلامتی احساس خوبی نداشتند ) کسانی بودند که از نظر تستهای روانی- اجتماعی در سطح پائین تری قرار داشتند و در سال ۱۹۹۳ به عنوان افراد خسته گزارش شده بودند.

  • نتیجه گیری :

در نتیجه گیری کلی، هدف ” مرکز تحقیقات و آموزش توانبخشی ” از بررسی موضوع پیری افراد ضایعه نخاعی ، تعیین مشکلات سالمندی این افراد و نحوه برخورد با آنها، خصوصیات آنان و توضیح ویژگیهای افراد تحت مطالعه بود. تحقیقاتی که بعمل آمده برای پزشکان و روانپزشکان بالینی که در مورد پیری افراد SCI کار می کنند مفید بوده است حتی موقعی که این تحقیقات در مراحل اولیه خود بود . برای مثال ، با توجه به تحقیقات بعمل آمده، موارد زیر پیشنهاد شده است:

غالب خطراتی که افراد سالم با آن مواجه هستند به همان نسبت ( و یا بیشتر ) افراد SCI نیز با آن مواجه اند . برای مثال احتمال وقوع مشکلات قلبی عروقی درافراد SCI با افراد عادی خیلی مشابه است، در حالیکه خطر این نوع عوارض در میان افراد ضایعه نخاعی ممکن است به مرور زمان افزایش یابد. گر چه این اطلاعات در واقع نشان می دهد که چنین ضایعاتی یک معضل جدی هستند. اما گستره (وسعت ) خطرات را مورد توجه قرار نمی دهند. ( مثلا” یک خطر می تواند از ۱۰ها عامل بارو نکردنی ناشی شود ) .

یکسری شرایط خاصی بیشتر با سالمندی مرتبط هستند و یکسری نیز با طول مدت ضایعه. برای مثال زخمهای فشاری و مشکلات ریوی بیشتر باافزایش سن تطاهر می یابند. و افراد پیرتر، حتی اگر مدت آسیب دیدگی وی طولانی نباشد، بیشتر در معرض خطر قرار دارند فهم این مسئله به پزشکان بالینی حتی قبل از بروز خطر کمک خوبی خواهد کرد. به همین شکل اطلاع از اینکه ، مشکلات عضلانی- استخوانی به طول مدت ضایعه بیشتر از سن بستگی دارد کمک می کند که پزشک نیازهای دیگر فرد را پیش بینی کند.

اطلاع از مباحث، خصوصیات و رفتارها درهر مرحله زمانی، نسبت به مرحله زمانی بعدی کمک می کند که روشهای حیاتی برای پیشگیری از عوارض را بتوان پیش بینی کرد. عوارضی که خیلی مشخص و واضح بنظر می رسند ( نظیر زخمهای فشاری یا دردهای بخش فوقانی دست در سال ۱۹۹۰ نیز همانند سال ۱۹۹۳ ) قابل پیش بینی بودند ). می فهمانند که بروز این عوارض دور از انتظار نیست در این شرایط تغییر در رویه و رفتارها نیاز است البته اگر روال طبیعی از مسیر خود خارج شده باشد.

یافته های تحقیقاتی به ما نشان می دهد که رضایتمندی از زندگی و کیفیت آن موضوعات حیاتی هستند که نه فقط از نظر کلی به سطح یا شدت ناتوانی بلکه به میزان عوارض پزشکی بستگی دارد. لذا هر کدام از آنها بنظر می رسد در پیش بینی از عوارض احتمالی آینده نقش خیلی مهمی داشته باشند. موضوعات دیگری که مبهم هستند ( از جمله خستگی ) نیز در پیش بینی عوارض آتی موثر هستند.

آنچه مسلم است این است که ، عوارض کلینیکی خستگی، همچنین افسردگی، یا کاهش رضایتمندی زندگی نبایستی نادیده گرفته شوند. عدم شناخت و عدم درمان عوارض ممکن است منجر به صرف هزینه بالا شده یا فرد مجبور شود با عارضه ایجاد شده خود راتطبیق دهد.

در نهایت ، تحقیقات بعمل آمده ( مخصوصا” آندسته مطالعاتی که مربوط به کیفیت زندگی می شود ) به ما نشان می دهد آنطور که بسیاری از مردم به آن اعتقاد دارند سالمندی یک پروسه کاملا” منفی محسوب نمی شود.

لذا این اطلاعات به ما نشان می دهد که علیرغم مشکلات ظاهری و عوارض بهداشتی پیری به آن بدی که مردم تصور می کنند نیست. افرادی هستند که سالمندند ولی با داشتن ضایعه طناب نخاعی نسبت به زندگی احساس خیلی خوبی هم دارند و از زندگی خود خیلی شاد و از زنده بودن خوشحال هستند.

منبع: ترجمه «مهندس عباس کاشی» – انتشار: مرکز ضایعات نخاعی جانبازان