خرید دلچسب

تا اونجا که یادم میاد همیشه خرید کردن را دوست داشتم . هرموقع دلم می گرفت می زدم بیرون و یک راست می رفتم سراغ یکی ازچندمرکزخرید بزرگی که در سطح شهر وجوداشتند. علتش هم این بود که متاسفانه خیلی از فروشگاهها مناسب سازی خوبی نداشتند وتنها همان چند تا فروشگاهها بود ند که می تونستم نسبتا” راحت باشم . اما تعداد اوناهم به تعداد انگشتان دست من هم نمی رسید. اونقدر به آنها رفته بودم که دیگه برام خیلی تکراری شده بودند. فکرمی کنم که دیگه همه کارکنان آنها هم منو می شناختند. ولی خوب چاره چی بود من که نمی تونستم همش توی خونه زندانی بشم . راستش امنیت من  تو  اونجا ها  بیشتربود و خیالم راحت تر .

تا اینکه مطلع شدم یک فروشگاه جدید که تا منزل ما فاصله مناسبی داشت ، افتتاح گردیده و مردم هم خیلی از اون تعریف می کنند . من هم که تشنه ی بیرون رفتن  بودم ، هوا ی رفتن به اونجا به سرم زد . گفتم :

– خدا رو شکر که می تونم رانندگی بکنم . وگرنه فکرمی کنم تا حالا پوسیده بودم .

با آدرسی که گرفتم ،‌ راهی اونجا شدم ……. قبل ازرسیدنم ، دغدغه همیشگی به سراغم اومد و اون چیزی نبود جز”جای پارک” !. پیش خودم جمله همیشگی رو که قبل از رسیدن به هر جا می گفتم ، چند بار تکرارکردم :

– خداکنه که پارکینگ داشته باشه . خداکنه جای پارک پیداکنم .اگه جای پارک پیدا نکنم چیکار کنم ….

اما وقتی به اونجا رسیدم ، چیزی دیدم که قبلا” کمتر دیده بودم : یک پارکینگ سرپوشیده چند طبقه ، با تابلوهای راهنمایی وخط کشی منظم ( ویژه پارک خودروها ،‌ محل مشخص برای عبورافراد پیاده و …). اما وقتی دیدم که محلهای مناسبی از پارکینگ را برای افراد ویلچری اختصاص داده اند ، آنقدرخوشحال شدم که ناخودآگاه فریادزدم :

– آخ جون . آفرین به این مدیریت . واقعا” به نازم به این مدیریت .

ورودم که خیلی خوب بود . وقتی پارک کردم . یکی از مامورین انتظامات پارکینگ به طرفم اومد و با لبخند و وخوشامدگویی گفت :

– سلام قربان . اگه کمک می خواهید، من خدمتتون هستم .
– نه . خیلی ممنون.

بعدازپارک خودرو ، ازآنجایی که به جای پله برقی ازسطح شیب دارمتحرک ( برای حرکت دادن چرخ های خرید ) استفاده شده بود ،‌ مشکلی برای افراد ویلچری هم وجود نداشت . ‌درنتیجه ، با وجود انبوه جمعیت به راحتی به طبقات بالایی دسترسی پیدا کردم . هنگام ورود به بخش مرکزی دیدم که مواد غذایی تازه اعم سبزیجات ،‌میوه ، خشکبارو فراورده های پروتئینی مانند مرغ ،‌ماهی و گوشت و ازاین قبیل چیزها درقسمتی ازمحیط بیرونی فروشگاه قرارداده شده اند. ازآنجایی که متخصصین تغذیه به من توصیه کرده اند که موادغذایی تازه ( به عنوان سالمترین غذاها ) مصرف کنم ،‌ تصمیم گرفتم که خرید این مواد را درمرحله آخرکارم قراردهم .

وارد سالن داخلی شدم . همه چیزدریک طبقه . فاصله قفسه ها مناسب . اما یکی ازمشکلات من دسترسی به قفسه های بالا بود . قصد خرید نداشتم . تصمیم گرفتم فقط یک دور لابلای غرفه ها بگردم و نگاهی به اجناس کنم. متاسفانه درقسمت غذاهای کنسروشده جمعیت خیلی زیادی موج می زد . اکثرمردم به دنبال غذاها ی آماده بودند . اما این نوع غذاها برای من که همیشه باید از غذاهای کم نمک یا بدون نمک یا عاری ازمواد افزودنی کنم ، جذابیتی نداشت . وقتی به مردم نگاه می کردم می دیدم که بیشترآنها به برچسب مواد غذایی توجهی ندارند. اما من خودم همیشه به مواد مغذی درج شده روی برچسبها نگاه می کنم و همواره بعد ازمقایسه آنها، انواعی را انتخاب می کنم که کلسترول،چربی، قند وسدیم وچربیهای ترانس و اشباع شده مضرآنها کمتر وترجیحا” جربی های اشباع نشده بیشتری داشته باشند.

درغرفه روغن ها ، انواع روغن های زیتون و کانولا که جزوگزینه های من بودند ، ‌به چشم می خورد . ازآنجا که روغن کانولا ازروغن هایی بود که در بیشترسوپرمارکت ها کمیاب است ،‌ ترجیح دادم یکی از آنها را به قصد خرید بردارم . به طور تصادفی یک سبد دستی کوچک خرید فروشگاه ، درجلوی قفسه ها به چشمم خورد . من هم ازفرصت استفاده کردم و آن رابرداشتم و بطری روغن را داخل آن گذاشتم . اندازه سبد برای من کمی بزرگ بود . از قسمتهای مختلف از جمله مواد شوینده ولوازم بهداشتی و کمپوت ها گذشتم . بخش بزرگی را هم به نوشابه ها اختصاص داده بودند . هیچوقت سراغ نوشابه های گازداروکافئین دارنمی روم . اما در کنار آن غرفه ای ازنوشابه های طبیعی با تنوعی زیاد دیده می شد . ازدیدن یکی ازنوشیدنیهای بسیار مفید برای افراد نخاعی یعنی عصاره کرانبری متحیرشدم . ازآنجایی که این نوشیدنی برای پیشگیری از عفونتهای ادراری و ضد عفونی کردن ادرار نقش به سزایی داشت ،‌ پنج عدد از آنها را برداشتم و ازاین موضوع خیلی خوشحال شدم . البته اگرمی توانستم بیشتر هم برمی داشتم . با وجود اینکه با قراردادن آنها در سبد ، حمل آن برای من مشکل بود ، ‌اما با توجه به  اثرچشمگیراین نوشیدنی درپیشگیری ازعفونتهای ادراری ترجیح می دادم سختی آن را تحمل کنم.

بخش بعدی غرفه انواع چیپس و تنقلات مختلف مانند انواع شکلاتها با روکش های مختلف از جمله کاکائو ……………بود. ازآنجاکه هیچکدام ازآنها با جیره غذایی من مطابقت نمی کرد ،‌ ازکنار آنها سریع رد شدم .

تا اینکه به قسمت گوشت و مرغ وماهی های تازه رسیدم. ازغرفه گوشت خیلی خوشم آمد . چراکه درواقع بسته های گوشت مورد نظرم را آنجا پیداکردم . چربی آنها کاملا” جدا شده بود  و خیلی خوب برش خورده بودند  و درواقع برای بهترین شیوه های پخت گوشت یعنی آب پز ، کباب کردن ، بریان نمودن ، برشته کردن و حتی برای بخارپز نمودن آماده بودند . تصمیم گرفتم برای آزمایش هم که شده یکی ازآنها بردارم. درجنب این قسمت انواع آبزیان یعنی انواع ماهی ، میگو بصورت تازه وتنوعی زیاد به چشم می خوردودرواقع جزو جذاب ترین قسمتهای فروشگاه محسوب می شد . نکته مهم در این قسمت تازگی آنها بود. اما حیف که نمی توانستم خرید زیادی داشته باشم ..

درقسمت موادغذایی منجمد ، انواع فراورده های گوشتی ازجمله همبرگرها که حاوی ادویه ومواد افزودنی وجودداشت که برای من اصلا” خوب نبودند .علاوه برآن انواع ماهی و میگوی منجمد وسبزیجات منجمد ، خلاصه همه جور مواد غذایی منجمد با شکلها وبسته بندی های متنوع به چشم می خوردند که البته هیچکدام چندان مورد علاقه من نبودند . غرفه سوسیس و کالباس به دلیل مواد افزودنی به خصوص نیترات موجود   در آنها ازجمله جاهایی بودند که همیشه ازآنها کناره گیری می کردم.

درغرفه نان چند نوع نان سبوس دار وجودداشت ، که به لحاظ داشتن فیبربرای افرادی مثل من از ارزش واهمیت بسیاربالایی برخورداربود. به دلیل تازه بودن آنها وازسوی دیگرسبک بودن ، یک بسته ازآنها برداشتم .

درغرفه شیرینی انواع کیک ها و شیرینی های خامه ای بسیاروسوسه انگیزبود ، اما من همیشه درکنترل هوس خودم موفق بودم .به همین خاطرازاثرات نا مناسب این گروه خوراکی ها( چاقی ،‌افزایش چربی خون و غیره ) درامان بوده ام.

درقسمت لبنیات ، فراورده های مختلف با انواع کم چرب و پرچرب و معمولی وبه صورتی مشخص تقسیم بندی شده بودند که البته بخش کم چرب آن به درد من می خورد.

درقسمت لوازم خانگی به دلیل اینکه اکثروسایل موردنیاز افراد نخاعی نیازبه یکسری مناسب سازی ها دارد، مورد خاصی که به درد من بخورد، دیده نمی شد. اما دربخش مایکروفرها تنوع بسیارزیادی وجودداشت . یک نکته خیلی مهم در مورد تغذیه افراد نخاعی این است که ما باید سعی کنیم تا آنجا که امکان دارد میزان چربی را کاهش دهیم . با دستگاههای میکروویو می توان تاحدود زیادی چربی غذاها را کاهش داد و درواقع با استفاده ازآنها می توان غذای موردنظرخودرا ، بدون ازبین رفتن موادمغذی موجوددرآنها،سریع آماده نمود. همچنین می توان وعده های غذائی خودرا ازقبل آماده نمودن، یا اینکه آنهارادرظروف میکروویو تهیه کرد.درضمن یک وسیله مناسب برای افرادی که قادربه گرم کردن غذاها نیستند، محسوب می شود.

یکی ازنکات بسیارمثبت این فروشگاه وجود پرسنلی بود که پشت پیراهن آنان کلمه ” ازمن بپرسید ” درج شده بود. این افرادبا مشاهده من سریع درکنارمن حاضرمی شدند وبا احترام خواهان کمک به من بودند . این موضوع نشان می داد که آنان در رابطه با کمک به افراد ویلچری و سالمندان و بطورکلی نحوه راهنمایی مشتریان به خوبی آموزش دیده بودند.

همین جوردرحال گشت زدن بودم که چشمم به ساعت بزرگ فروشگاه افتاد و فهمیدم که بیشترازدو ساعت هست که درفروشگاه هستم . من که اصلا” قصد خرید نداشتم ، یک سبد جنس دربغلم بود. تصمیم به خروج گرفتم وراهی قسمت صندوق شدم .اما با یک صف نسبتا” شلوغ مواجه شدم . درانتهای صف یکی از صندوقها ایستادم . اما سایرمشتریان با مشاهده من خواستند که جلو بروم . درهمین اثنا بود که صندوق داربا مشاهده من ‌با کمال احترام مرابه جلو فراخواند. بعدازحساب کردن، ازقسمت فروشگاه خارج شدم وراهی قسمت پارکینگ شدم .

پارکینگ مناسب ، استفاده از تسمه نقاله برای تردد بین طبقات پارکینگ وفروشگاه ، چیدمان مناسب اجناس ،ایجاد فاصله مناسب بین قفسه ها ، تنوع اجناس و محصولات بخصوص دربخش فراورده های غذایی ، حضورپرسنل آموزش دیده برای کمک به مشتریان به خصوص افراد ویلچری ، وجوددستشویی ویژه افرادویلچری و…. ازجمله عواملی بودند که خریدرابرای همه مشتریان ،‌ بخصوص برای من به عنوان یک فرد نخاعی خوشایند می نمود . هنگام بازگشت ، ازاینکه جای مناسبی برای خرید پیداکرده بودم ، ‌خیلی خوشحال بودم . راه اندازی چنین مرکزی مرا بیش ترازپیش به آینده امیدوارنمود . اگرچه ایرادهایی هم درآنجا وجودداشت ، اما توجه مسئولین این فروشگاه به مسایل مناسب سازی وارتقاء سطح فرهنگ جامعه و آموزش کارکنان….نوید ازآینده ای روشن برای ورود هرچه بیشتر افرادنخاعی به جامعه می داد که سبب شد من یک “خرید دلچسب” داشته باشم .

منبع: نوشته «مهندس عباس کاشی»، منتشر شده در مرکز ضایعات نخاعی