۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

خاطرات داستانی من (۱)


۱۴ساله بودم که در تظاهرات  ۷/۱۱/۵۷  قطع نخاع گردن شدم  و این اتفاق باعث شد  تا اینکه بفهمم قطع نخاع چیست؟ وچه عوارضی دارد و یکی از مهم ترین عوارض آن  بی حرکت شدن قسمت های  فلج بدن  و در نهایت  مستعد شدن استخوان ها  برای پوکی  و در نهایت  تجربه کردن شکستگی ها ! !!

اولین شکست


اولین  شکست را در سال دوم دبیرستان  تجربه کردم  زمانی که ۱۶ ساله بودم . زنگ اخرین ساعت درسی نواخته شد.حسام ویلچر را گرفت. ازراهرو شلوغ گذشتیم. حیاط دبیرستان رنگ پاییز گرفته بود.

حسام وعادل مشغول صحبتهای همیشگی درمورد کبوتر و کبوتربازی بودند.هنگام پایین آمدن ازپله های ساختمان ، پله آخر که کوتاهترین پله هم بود  نادیده گرفته شد.  سر ویلچر سریع پایین آمد و من هم روی زمین ولو شدم.!!!!


چی شد؟ چرا خودت رانگه نداشتی؟ طوریت شد؟ سرت که به زمین نخورد؟ جاییت درد میکنه؟
داشتم از تعجب و خجالت آب می شدم.تا بخود بیایم چهار ، پنج نفر هرکدام یک گوشه ای از بدنم راگرفتند و روی ویلچر گذاشتند. لباسم را نیز تکاندند .بعد هم مرا  سوار موتور  سه چرخ نمودند و رفتند . حسام و عادل وجعفر تا آخر همراهی ام کردند. غم و  اندوه از چهره حسام نمودار بود. گفتم چیزی نشده نگران نباش.
دلم گواهی می داد مشکلی پیش آمده،پای راستم اسپاسم گرفته بود و بی اختیار می لرزید.صورتم گرگرفته بود  و  گرمم می شد. هروقت لاستیک موتور  توی چاله چوله های خیابان می افتاد گرمای بدنم بیشتر می شد.  سرو صورتم عرق کرده بود. معمولا  این حالات یه وقتای دیگری اذیتم می کرد.  وقتیکه توی شکمم و  یا کلیه هام  اتفاقی می افتاد؟؟؟!!!!(اتونومیک دیس رفلکسی)


هوای ابری رشت،برگهای زرددرختان،نم نم باران واین حادثه با علائم مبهم همه دست به دست هم داده بودند
تا دلم بگیرد.
“”خدایا نکنه مشکلی پیش بیاد.اگه پام شکسته باشه چی؟ گچ می گیرن؟تاکجا؟چندروز؟چندماه؟مدرسه چی میشه؟چطوری جابجا شم؟چطوری حمام کنم؟چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اسپاسم شدید پای راست وعضلات  شکمم ، من رو از  این چه کنم چه کنم ها درآورد.

جلوی درمنزلمان بودم.  وارد حیاط شدم مادرم  زیر  زانوهایم راگرفت تا  ازروی موتور سه چرخ بروی ویلچر بیام وقتی متوجه لباسهای  خاکیم شد گفت: چیه شده؟  تصادف کردی ؟
گفتم:نه چیزی نیست.ازروی ویلچرافتادم!!!!!

غروب متوجه شدم ازپشت پای راستم تا  زانو ورم کرده،   دست بهش میزنم اسپاسم می گیره.  هروقت پای راستم روجابجا می کنم موهای پام سیخ سیخ میشه و گر می گیرم؟؟!!!نه مثل اینکه یه چیزی هست.

فرداصبح ، عکس رادیولوژی تکلیف رو روشن کرد.شکستگی استخوان ساق پای راست!!!!!!نه بابا!!!به  همین سادگی مگه استخوان میشکنه ؟؟؟


عصر دکتر اورتوپد که قبلا هم مرادیده بود ، یه نگاه به من می کرد  و یه نگاه به پام یه نگاه به عکس.حس کردم دلش به حال جوانیم می سوزد.گفت:بایدگچ بگیری.شش هفته مدرسه نرو.

غروب حسام تلفن زد:چرامدرسه نیومدی؟
ماجرا رو براش تعریف کردم .اولش فکرکرد  شوخی می کنم. اما وقتی متوجه شد راست می گم شروع کرد به عذرخواهی. دلداریش دادم .مشکل بزرگ قطع نخاع گردن،با آن همه عوارضش انهم درسن چهارده سالگی باعث شده بود که شکستگی یک پای بی مصرف به نظرم حقیربنماید.

منبع: نویسنده «دکتر شهریار علی اکبر نیا»، انتشار: مرکز ضایعات نخاعی جانبازان