۰۲۱ - ۸۸۰۰۱۳۶۱ کمک‌های مردمی

اهمیت توجه به جنبه های روانی آسیب نخاعی

اهمیت توجه به جنبه های روانی آسیب نخاعی

افرادی که دچار آسیب نخاعی می شوند ، تقریبا” در تمام جنبه های زندگی خود تغییرات شدیدی را تجربه می کنند . این تغییرات شامل موجب بروز اختلال در حوزه های مختلف زندگی اعم از جسمی ، روانی و اجتماعی می شود . به علاوه ، سازگاری مثبت با آسیب نخاعی ، اغلب نیاز به تغییرات رفتاری و توجه به فعالیت های خود مراقبتی بسیار زیادی دارد . فرد دارای ضایعه نخاعی باید روشهای حفظ و کنترل پوست ، رفع فشار ، آگاهی از عفونت های دستگاه ادراری ، بیماریهای تنفسی ، ورزش، تغییر رژیم غذایی و مدیریت استرس و بسیاری دیگررا آموزش ببیند . توجه به این موضوعات بسیار مشکل تر و پیچیده تر از فرضیات احتمالی ابتدایی است ؛ و تحت تاثیر متغیرهای رفتاری و روانی متعددی قرار می گیرد .

در بسیاری از موارد ، مشکلات روانی یک فرد مبتلا به آسیب نخاعی می تواند به اندازه ای ویرانگر باشد که بر روی  تغییرات جسمی تاثیر گذار است . گاهی مواقع ، نیازهای روانی فرد و خانواده می تواند آنقدر عمیق باشد که مانع از تداوم توانبخشی شود . با این حال ، در بسیاری از کشورها ، مسائل روانی معمولا” نادیده گرفته می شود و در طول برنامه توانبخشی و پس از ترخیص از آن غافل می شوند . این امر منجر به مسائلی مانند بی تفاوتی ، افسردگی ، خودکشی ، کوتاهی در مراقبت از خود و احساس ناامیدی شود . در نتیجه ، عملا” امکان زندگی اجتماعی موفق و مثبت بودن کیفیت زندگی وجود نخواهد داشت .

تفاوتهای فردی و واکنشهای رایج نسبت به ضایعه نخاعی

هر فرد یا خانواده ممکن است مسائل منحصر به فرد و خاصی را نسبت به آسیب نخاعی داشته باشد. این موضوع غیرعادی نیست ، چرا که آحاد مردم دارای طیف گسترده ای از احساسات هستند . این واکنشهای احساسی اغلب شامل افسردگی ، خشم ، اضطراب و ناامیدی هستند . با این حال ، افسردگی ممکن است همیشه بلافاصله بعد از آسیب دیدگی بروز پیدا نکند . برخی اوقات ، تا زمانی که فرد ضایعه دیده به جامعه برنگشته ، تاثیرات کامل آسیب آنها  آشکار نمی شود .

هنگامی که افراد مبتلا به آسیب نخاعی وارد جامعه می شوند ، بسیاری از مشکلات جدید را تجربه می کنند که شاید اصلا” در مرکز توانبخشی آنها را پیش بینی نمی کردند . از جمله این مشکلات می توان به مشکلات دسترسی ومناسب سازی محیط زندگی وتردد ، تبعیض ها ، واکنش مردم بیگانه نسبت به ویلچر ، مشکلات مالی ،  انزوا و  خانه نشینی وغیره اشاره نمود . هر چالش جدید برای هر کسی ، اغلب یک واکنش حسی را به دنبال دارد . طی یک دوره زمانی کوتاه ، این پاسخ می تواند بروز پیدا کند . با این حال ، در نهایت ، اکثر مردم یاد می گیرند که در رابطه با ضایعه خود مقابله و مدیریت خوبی را داشته باشند .

با تاکید بر این موضوع که هر فرد به روشهای مختلفی به شرایط واکنش نشان می دهد ، اگر واکنش فرد بصورت افراطی و یا به طور بالقوه مضر باشد ، روانشناس باید بتواند آن را تشخیص دهد . در این راستا ، مهم است که مشاور ، بتواند واکنش های روانی بالقوه مضر را تشخیص باشد و هم اینکه درصورت لزوم ، از مهارت های لازم برای ارجاع به سایر متخصصان بهداشت روانی برخوردارباشد  .

در برخی موارد ، افراد نخاعی می تواند احساسات ناراحت کننده خود را با کسی که در موضع مشاوره قرار دارد ، در میان بگذارد . اما گاهی فرد مبتلا به آسیب نخاعی ممکن است این موضوع را به عنوان نشانه ای از ضعف تصور کند و یا معتقد باشد که احساسات رنج آور باید در داخل خانواده باقی بماند  .

در بسیاری از موارد ، ممکن است برای ارزیابی ناراحتیهای روانی نیازی به گرفتن تاریخچه کامل بیمار و یک ارزیابی جامع نباشد . اگر چه واکنش احساسی برای هر شخصی ممکن است منحصر به فرد باشد ، اما این روانشناس است  که باید نسبت به برخی از واکنشهای جاری نسبت به آسیب هوشیار باشد و بطور دقیق آنها را بررسی و نسبت به رفع آنها اقدام کند .

از جمله این واکنشها می توان به موارد زیر اشاره نمود :

  • وابستگی غیر ضروری به دیگران
  • انزوای اجتماعی
  • تصور منفی از بدن و احساس خجالت
  • احساس بی ارزش بودن
  •  خشم و پرخاشگری
  • احساس درماندگی وناامیدی
  • سطوح بالای استرس
  • سرزنش خود
  • افسردگی
  • اختلال استرس بعد از آسیب
  • افکار خودکشی یا عدم اشتیاق به زندگی
  • بی علاقگی و عدم مراقبت در مورد زندگی
  • ناتوانی درخودمراقبتی و پیگیری توصیه های پزشکی
  • تعارض در روابط زناشوئی
  • عدم داشتن انگیزه برای آموزش و تفریح
  • احساس گرفتار بودن در کانون خانواده

همه این موارد از موضوعاتی هستند که باید به دقت مورد توجه قرار گیرند .

موضوعات اجتماعی و محیطی

اگر چه سازگاری روانی فرد برای کیفیت زندگی مهم است ، اما مشخص شده که محیط زندگی نقش مهمی در تعیین سطوح ناتوانی ایفا می کند . تبعیض علیه افراد دچار ناتوانی ، عدم مناسب سازی و منفی نگری ، اغلب سطوح اختلالاتی را که توسط افراد نخاعی تجربه می شود ، افزایش می دهد . این مفهوم که اصطلاحا” “رویکرد اجتماعی نسبت به ناتوانی ” نامیده می شود ، در کشورهایی مانند ویتنام به خوبی قابل درک است .

” رویکرد اجتماعی یا زیست روانی”  biopsychosocial” می داند که ناتوانی تنها از محدودیتهای فیزیکی یک فرد مشخص نمی شود ، بلکه تعامل بین عملکرد فرد و محیط اجتماعی و فیزیکی او نیز تعیین کننده هستند . در بسیاری از موارد تبعیض ، ترس و عدم دسترسی ، ناتوانی را تشدید می کنند . این نگاه منفی نسبت به ناتوانی ، معمولا” ، به جای یک مدل مثبت تری که در آن ، ناتوانی به عنوان یک فرصت برای رشد و رفاه دیده شود ، تمرکز فرد را متمایل به مسائل مربوط به وابستگی و نقصان سوق می دهد .

رویکرد مدرن به جای نگرش به ناتوانی از دیدگاه منفی ، افراد ناتوان را به عنوان افرادی مستقل ، دارای حق تصمیم گیری و انتخاب کننده روش زندگی خود در نظر می گیرد . با این دیدگاه ، اختلالات جسمی ، حسی ، شناختی و روانی تنها تبدیل به ناتوانی های می شوند که در یک محیط نمی توان تفاوت های فردی را  تشخیص داد .

 

اعتقاد بر این است که :

همه متخصصان توانبخشی مسئولیت دارند تا با ایجاد یک محیط اجتماعی بهتر ، که به شأن و منزلت ، حقوق بشر و نیازهای همه احترام می گذارد ، در جهت کاهش اختلال افراد ناتوان اقدام کنند . حمایت از افراد ناتوان در رفع موانع زیست محیطی و نگرش های اجتماعی منفی مهم است ، به طوری که افراد ناتوان می توانند به اندازه سایر افراد جامعه سهم داشته باشند .